Wednesday 30 December 2009

بارداشت دکتر حسین موسویان و دیگر مبارزان راه ازادی در ایران

بارداشت فعالین سیاسی و مدنی در ایران

ماشالله شمس‌الواعظین، نوشین عبادی، منصوره شجاعی، مرتضی کاظمیان، سیدحسین موسویان و از جمله دستگیری شدگان اخیر هستند. نسرین وزیری خبرنگار پارلمانی ایلنا، بدرالسادات مفیدی دبیر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، کیوان مهرگان دبیر سیاسی ضمیمه اعتماد نیز شب گذشته بازداشت شده‌اند.
پارلمان‌نیوز: شب گذشته خبرنگار پارلمانی خبرگزاری ایلنا بازداشت شد.به گزارش پایگاه خبری «پارلمان‌نیوز»، نسرین وزیری خبرنگار پارلمانی خبرگزاری اصلاح‌طلب ایلنا و خبرآنلاین نزدیک به علی لاریجانی بازداشت شد.همچنین خبرهای رسیده حاکی از آن است که بدرالسادات مفیدی دبیر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، کیوان مهرگان دبیر سیاسی ضمیمه اعتماد، مرتضی کاظمیان یادداشت نویس روزنامه‌های اصلاح‌طلب و ماشاءالله شمس الواعظین بازداشت شدند.همچنین شنیده می‌شود شاپور کاظمی، برادر زهرا رهنورد شب گذشته بار دیگر دستگیر شد.اخبار دریافتی حاکی از آن است که کیوان مهرگان که پیش از این ماموران برای بازداشت او به منزلش مراجعه کردند و در منزل حضور نداشت بازداشت شد. از سوی دیگر خبر می‌رسد که رضا تاجیک دبیر سیاسی روزنامه‌های توقیف شده شرق و کارگزاران نیز بازداشت شد.

شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور بازداشت دکتر سید حسین موسویان رئیس هیئت اجرائی
جبهه ملی ایران - نهران و دیگر فعالین سیاسی را شدیدا محکوم نموده و ازادی سریع همگی را خواهان
است.

Sunday 27 December 2009

ندا شخطیت سال

ندا شخصیت سال تایمز

ندا آقا سلطان به نماد جهانی مخالفت با استبداد تبدیل شده است.روزنامه تایمز لندن، ندا آقا سلطان را که در جریان اعتراض های خیابانی پس از انتخابات اخیر به ضرب گلوله کشته شد، به عنوان فرد سال این روزنامه انتخاب کرد.این روزنامه در شماره روز شنبه ۲۶ دسامبر (پنجم دی) نوشت پس از انتشار تصاویر غرق در خون ندا آقا سلطان، او به نماد جهانی مخالفت با استبداد تبدیل شده است.ندا آقا سلطان، دانشجوی رشته فلسفه، در نخستین روزهای تظاهرات اعتراضی علیه نتیجه اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری در یکی از خیابان های تهران به ضرب گلوله از پای درآمد.تصویر ویدیوئی از صحنه کشته شدن این دختر جوان، که به طور غیرحرفه ای و ظاهرا با استفاده از دوربین تلفن همراه برداشته و در سایت های اینترنتی منتشر شد، انعکاسی گسترده در سطح جهان یافت و باعث بروز انتقاد وسیعی از نحوه برخورد جمهوری اسلامی با تظاهرات اعتراضی مردم شد.نام و تصویر ندا آقا سلطان به نشانه ای از قربانیان خشونت های بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران و یکی از نمادهای جنبش سبز مبدل شد.این نخستین بار نیست که گزارشی از ادای احترام یک نهاد یا شخصیت خارجی نسبت به "ندا آقاسلطان" منتشر می شود، تا کنون گزارش هایی از ساخت آثار هنری تا نامگذاری بورسیه های دانشگاهی برای یادبود ندا انتشار یافته است.اخیرا هفته نامه آمریکایی تایم، نام ندا آقا سلطان را در میان قهرمانان برجسته سال ۲۰۰۹ در جهان قرار داد.نشریه تایم گفت ندا آقا سلطان، بی آنکه خود در صدد باشد، به یک قهرمان تبدیل شد.
ارسال به شبکه‌های اجتماعی

Saturday 26 December 2009

هدیه سال نو

هدیه سال نو به بشریت
کورش زعیم
در پی کاربرد نخستین نمایش توان نابودسازی بمب اتمی با کاربرد آن در هیروشیما و ناگازاکی در سال 1945، بجای اینکه فاجعه ناشی از آن درس عبرتی شود، مسابقه جهانی تسلیحات اتمی را آغاز کرد. ابرقدرتها برای برتری در توان نابودسازی به تلاش پرداختند، دیکتاتوری ها به بهانه حفاظت از خود و دموکراسی ها به بهانه بازدارندگی در برابر دیکتاتوری ها. آن دو بمب تاریخی هر کدام فقط 20 کیلوتن قدرت داشتند، ولی اکنون استاندارد مگاتن است. امروز بیش از سی هزار عدد آنها در زرادخانه های پنج کشور بزرگ اتمی جهان موجود است که می توانند کره زمین را دهها بار نابود سازند؛ و از زرادخانه های اتمی اسراییل و پاکستان و هندوستان هم گزارش موثقی در دست نیست.

Tuesday 22 December 2009

بیانیه شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

محرم و صفر و جوانان روشنفکر ایران

برخی از مقامات جمهوری اسلامی اعلام میدارند که به احترام ماه محرم باید جلو تظاهرات مخالفین وطرفداران سکولاریسم را درخیابانها گرفت و یا انان را که دست بند سبز ویا لباس سبزدارند و شعار میدهند به خاطرآسایش و امنیت مردم دستگیر کرد.
البته اینها بهانه هائی است برای سرکوب دانشجویان وجوانان روشنفکر ما و بطور کلی اپوزسیون داخل کشور، تا اینکه بتوانند موقعیت وقدرت خود را حفظ کنند.
بدیهی است آنان که درداخل کشوردرپی آزادی ودموکراسی هستند وحاضرند هر گونه هزینه ای را بپردازند به محرم و صفر و این روز و ان ماه کاری ندارند. اینان به بهار میاندیشند ، به بهار ازادی ، به بهاری که دستیابی بدان در خزان هم ممکن است.
ابن مردان و زنان مبارز، سرور و رهبر و ولی و امام نمیخواهند . اینان هر کدام خود یک رهبر و پیشوایند ، بویژه انکه مدعیان رهبری خود به رژیم جمهوری اسلامی وابسته اند. ان دختران و پسرانی که در بدو انقلاب هموز بدنیا نیامده بودند، میگویند که پدران و مادران ما که در انقلاب شرکت داشتند نتوانستند بهدف های خود برسند ، ولی ما کوشش خواهیم کرد تا بدان هدف ها برسیم ، لذا همگی کمک کنیم در این راه پیروز شویم.
شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
20 دسامیر 2009 برابر با 29 اذر 1388

Sunday 20 December 2009

جشن یلدا

جشن بزرگ يلدا،
جشن رهایی از اهریمن تاریکی ها
کورش زعیم
يلدا، پر معناترین جشن باستانی ایران زمین، جشن پيروزي روشنايي بر تاريكي و جشن نوزایی است. از فردای یلداست که اهريمن تاريكي ها پس می نشیند. سال گذشته در این روز نوید داده بودم که يلدا برای ما ایرانیان آغاز پایان یک شب تاریک سی ساله خواهد بود، و اینکه عقب نشینی اهریمن تاریکی ها در میهن بلا زده ما آغاز خواهد شد. امسال نوید می دهم که چیرگی روشنایی بر تاریکی ها و اندیشه های اهریمنی در دسترس است.
يلدا هديه پایدار فرهنگ زيباي ايراني به همه جهانيان است. یلدا روز زایش ايزد مهر از آناهيتای دوشیزه است که بنیانگذار آیین جهانگیر مهر بود و ایران زمین و سراسر اروپا و جهان متمدن آن روز را زیر تابش خرد خود گرفت. پدر، پسر و روح القدس باور آیین مهر ایرانی بود. رنگ سرخ انرژی زا و شادی آفرین رنگ جامه روحانیان ما بود نه سیاه غم آور و و روان فرسا. آذین بستن و افروختن شمع بر روی شاخه های درخت سرو، بی اینکه از ریشه درآورده یا شاخه ای از آن بریده شود، آیین ما ایرانیان بود. ما درختان را می کاشتیم و نگاه می داشتیم و هرگز درختان کهنسال را از روی جهالت و خرافات و تنگ نظری یا آزمندی قطع نمی کردیم. ما درخت را نه برای لذت خود، بلکه برای گرامیداشت و سپاسگزاری از خداوند یکتا به شکرانه زیست بومی که در آن زندگی می کنیم آذین می بستیم، و بر تارك آن ستاره مي آويختیم تا به او نزدیکتر شویم. ایزد مهر برای ما دینی شادی آفرین، مردم دوست، بخشاینده و خردورز به ارمغان آورد. کودکانمان هر سال در شب یلدا در انتظار دیدن چهره سپید روحانی و جامه سرخرنگ او و کوله باری از هدیه می نشستند. غم و سیاهپوشی در آیین مهر جایی نداشت. آیین مهر یکی دیگر از شگفتی های فرهنگ ايراني است كه اکنون هم در سراسر گیتی با نام هايی دیگر و به بهانه هاي گوناگون پیروی ميشود.
در اين بلندترين شب سی ساله، ما ايرانيان تا پگاه آزادی بيدار مي نشينيم تا سپیده ی بامداد بر سراسر ایران زمین تابان شود و فرشته روشنايي و دانایی و راستی و خرد ایرانی بر اهريمن تاريك اندیشی و جهالت و پلیدی پیروز گردد. ما دیگر بیدار خواهیم بود. ما باید با هم باشیم و هرگز دست یکدیگر را رها نکنیم تا دیگر کشور به دشمن ندهیم و سياهپوشي و سياه انديشي و سياهكاري و دروغ را از میهن اهوایی خود بیرون رانیم و فرهنگ زیبا و مردم گرای ایرانی را دوباره بر سراسر ایران زمین و جهان بتابانیم.
30 آذر 1388

پیام تسلیت

پیام تسلیت امیرانتظام به مناسبت درگذشت زنده یاد آیت الله حسینعلی منتظری
يكشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۸
خبر درگذشت عالم عالیقدر جهان شیعه، شادروان آیت الله العظمی حسینعلی منتظری، اینجانب را شدیداً متأثر و اندوهگین نمود. ایشان از معدود شخصیت‌های برجسته دینی هستند که به اصول اخلاقی در زندگی اجتماعی پای‌بند بوده و از ایمان خود نردبانی برای رسیدن به هوا و هوس نفسانی نساخته و دفاع از حقوق و ارزش‌های انسانی را فدای مصلحت اندیشی ننمود.
دفاع ایشان از حقوق زندانیان سیاسی در دوران تاریک دهه‌ی شصت برای ایشان اعتبار و احترام زیادی در جامعه ایجاد کرد. رفتار و منش انسانی ایشان نشان داد که دین در خارج از حوزه قدرت عمومی به خوبی می تواند در خدمت ارزش‌های مشترک بشری قرار گیرد.
تجلیل شایسته و ادای احترام مردم ایران نسبت به این مدافع حقوق انسانی درس عبرتی است برای آن دسته از رهبران دینی و سیاسی که از باورهای دینی خود نه برای خدمت به آحاد جامعه بلکه برای سرکوب و نقض حقوق انسانی آنها استفاده می‌کنند. امید است که این مرگ غم انگیز فرصتی برای اندیشیدن و پند گرفتن برای رهبران سیاسی خشونت طلب و مردم ستیز فراهم آورد.
اینجانب نیز به نوبه خود ضمن همدردی، فقدان این مرجع آزاده و انسان شریف و وارسته را به خانواده محترم و معزز و همچنین پیروان و مقلدین ایشان صمیمانه تسلیت عرض می‌نمایم.
عباس امیرانتظامتهران – 29/9/1388

Saturday 12 December 2009

اطلاعیه حبهه ملی ایران - تهران

شصت و یکمین سال اعلامیه جهانی حقوق بشر
خجسته باد!

بیست و شش سده پیش مرد بزرگی بنام کورش از میان ملت بزرگی برخاست و شیوه زندگی ایرانیان را در یک کشور تسخیر شده به ملت مغلوب آن و به همه جهانیان اعلام کرد. او گفت ما ایرانیان همه مردم جهان را دارای حقوق برابر میدانیم و اینکه همه مردم باید از آزادی گزینش، نیایش، کار و جای زندگی برخوردار باشند؛ اینکه ما ایرانیان ملتی آزاده هستیم و هیچ کس را برده خود نمی کنیم و هیچ کس را مجبور به پیروی از باورهای خود نمی نماییم؛ و اگر ما را نخواهید بر شما فرمانروایی هم نمی کنیم. کورش نظمی نوین را برای جهان بر پایه احترام به قانون و حقوق همه مردم و صلح و رفاه و برادری نوید داد.

به این ترتیب ما ایرانیان 2548 سال پیش نخستین بیانیه جهانی حقوق بشر را اعلام نمودیم وامپراتوری قدرتمند خود را تابع اراده مردم اعلام کرد. 909 سال پیش (1100 میلادی) پادشاهی بنام "هنری" در انگلستان با صدور "منشور آزادیها" داوطلبانه اختیارات مطلق خود را فقط نسبت به طبقه فئودالها محدود کرد. و در سال 1215 باز در انگلستان با صدور "منشور بزرگ" اختیارات پادشاهی خودکامه بنام "جان" با وضع قانون محدود و به حقوق مدنی شهروندان آزاد (و نه بردگان) توجه شد.

دویست و بیست سال پیش (1789)، ملت فرانسه برای دستیابی به جامعه ای قانونمند و حقوق بشر انقلاب کردند و حکومت خودکامه را بزیر آورد. نخستین قانون اساسی جهان پیامد این انقلاب خونین بود که در پی آن نخستین "بیانیه حقوق بشر و شهروند" در جهان غرب صادر شد و در پی آن "لایحه حقوق ]بشر[ ایالات متحده" در سال 1791.

سرانجام در سده بیستم، پس از دو جنگ جهانی خانمانسوز که توسط دیکتاتورها و زیاده خواهان جهان برپا شده بود، و پس از نابودی و کشتار بی سابقه ای که خود دیکتاتورها هم در آن سوختند، جهان به این نتیجه رسید که شیوه زندگی ایرانیان باستان باید سرمشق همگان شود. همه مردم جهان باید از صلح و حقوق برابر برخوردار باشند و جوامع بشری باید تحت قانون مبتنی بر رای مردم اداره شوند. و در این راستا، شصت و یک سال پیش (1948)، سرانجام آرزوی ایرانیان راستین که خواهان صلح و برابری و آزادی انتخاب و آزادی عقیده و جدایی دین از حکومت برای همه مردم جهان بودند برآورده شد. ایران در آن زمان، که در پیامد جنگ جهانی دوم چند سالی از آزادی و دموکراسی برخوردار شده بود، از نخستین کشورهایی بود که اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضاء و تصویب کرد.

دوهزار و پانصد سال و هزاران جنگ و دهها انقلاب به طول انجامید تا جهانیان به خرد ایرانی پی ببرند و سروده سعدی بزرگ که "بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک پیکرند" را باور خود و منشور جهانی حقوق بشر ایرانیان چراغ راه خود قرار دهند. در حالیکه منشور کورش و سروده سعدی نماد خرد و نظم نوین جهانی در سازمان ملل متحد شده است، در کشور خود ما چنان عقب گردی بسوی استبداد و زیاده خواهی و خشونت و فساد رخ داده است که مردم جهان را متحیر کرده که چگونه مردمی چنین آزاده و خردمند و هوشمند می توانند خود را در چنین منجلاب استبداد و نقض فاحش حقوق بشر گرفتار کرده باشند؟
ولی دراین واپسین سال دهه نخست سده بیست و یکم، مردم ایران برخاسته اند. این ملت بزرگ در جنبشی عظیم آهنگ آن کرده که یک بار برای همیشه حاکمیت ملی و حقوق بشر را در میهن نهادینه سازد.

جبهه ملی ایران
19 آذر 1388

Friday 11 December 2009

اگاهینامه در ارتباط با روز جهانی حقوق بشر

اگاهینامه
دهم دسامبرشست و یکمین سالروز حقوق بشر شست ویک سال پیش، روز دهم دسامبر 1948، اعلامية جهاني حقوق بشر به تصويب سازمان ملل متحد و به امضاي كشورهاي عضو، از جمله ايران، رسيد.
مادۀ نخست اين اعلاميه، كه پايه هاي انسانی آن در ايران سابقة ژرف فرهنگي وتاريخي دارد و با روح منشور کوروش کبیر همخوان است، چنين ميگويد:
« تمام افراد بشر آزاد بدنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان ميباشند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادری رفتار كنند .» . جای آن دارد که یادآور شویم که کوروش بزرگ، شاهنشاه ایران، بیش از ••٢۵ سال پیش، نخستین لوحه حقوق بشر را به جهانیان عرضه کرد، سندی که همواره باعث افتخار جامعه بشری بوده است.
تاریخ تمدن بشر گواهی میدهد که استقرار دموکراسی و حکومتهای قانونی که پایه حقوق بشری داشته باشند پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را بدنبال آورده و رفاه ملی را تضمین نموده است. شایسته است که سالگرد این روز جهانی را بهمگان شادباش گفته وکوشش نمائیم که ملت ایران و همه ملتهای زیر یوغ دیکتاتوری، حقوق انسانی خودرا بدست آورند.
بررسی سه دهه گذشته نشان میدهد که مردم ایران، در زیر ضرب و شتم حکومتگران، از مزیتهای نخستین حقوق بشر محرومند و بعلت نادانی و واپسگرایی رژیم جمهوری اسلامی، اکثریت در فقرو فلاکت بسر میبرند. با همه این شرایط غیر انسانی، مردم ایران بگونه خستگی ناپذیر و شجاعانه با این رژیم و قوانین وحشیانه آن، از راه نا فرمانی مدنی و تظاهرات چند میلیونی، مبارزه میکنند. با توجه به حوادث اخیر، ایرانیان نشان دادند که دیگر بهیچ روی تحمل این حکومت را ندارند. این جنبش روز بروز ژرفتر میشود تا در زمان مناسب که آخرین ضربه برای استقرار دموکراسی در ایران زده شود. ولی در پاسخ فریادهای آزادیخواهانه مردم ایران در برابر دیکتاتوری حکومتی، رژیم ددمنش جمهوری اسلامی اقدام به کشتار جوانان بیگناه مانند ندا، ضرب و شتم و زندانی کردن زنان و مردان شجاع، تجاوز وهتک حرمت و شکنجه در زندان و محاکمه های نمایشی مینماید تا چند روزی به عمرحکومت نا مشروع خود و چپاولهای ده ها میلیارد دلاری یارانش اضافه نماید.
جهانیان باید بدانند که سیاستهای تروریستی وحادثه جویانه رژیم جمهوری اسلامی خواسته ملت ایران نیست. شعارهای تظاهرات چندین میلیون نفری ماههای اخیر نشان داد که مردم ایران خواهان دوستی و همکاری با جهان آزاد هستند. ولی این رژیم جمهوری اسلامی است که از آغاز اصول حقوق بشر را زیر پا گذارده و با بکار بردن سیاستهای تروریستی بین المللی و ایجاد آشوب و نا امنی در کشورهای دیگر، که از فرهنگ مردم ایران بدور است، ایران و ایرانیان را در جایگاه نا هنجاری قرارداده است.
اکنون که مردم مبارز ایران به پا خاسته اند و نیاز به پشتیبانی جهان آزاد دارند، ما از کشورهای آزاد جهان میخواهیم که، بدون در نظر گرفتن منافع زود گذرخود، همچنان که با پشتیبانی همگانی باعث آزادی لهستان و آفریقای جنوبی شدند، از مردم مبارز ایران پشتیبانی راستین و موثربنمایند و آنانرا یاری دهند تا این رژیم ضد بشری را، که سد راه آزادی و دمکراسی در منطقه و صلح جهانی میباشد، از میان بر دارند. یک ایران آزاد، پیشرفته و مسئول بخوبی میتواند ، بر پایه سوابق تاریخی و با نیروی توانمند مردم و پس از جایگزینی جمهوری اسلامی، صلح و آرامش را در منطقه بر قرار ساخته و به گسترش منافع مادی و معنوی دراز مدت جامعه جهانی یاری رساند. در این راستا شایسته است تا آزادیخواهان برون مرز با همآهنگی و همبستگی بیشتر خود جهان آزاد را به پشتیبانی همگانی از مبارزات مردم ایران تشویق نمایند.
سازمانهای تهیه کننده آگاهینامه بترتیب الفبا:
پشتیبانان همبستگی دانشجوئی، حزب مشروطه ایران، دفترهای برونمرزی حزب پان‌ایرانیست، شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور، کنگره همبستگی ایرانیان
+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم آذر 1388ساعت

Monday 7 December 2009

جدیدترین گزارش تصویری از اعتراض دانشجویان سبز در دانشگاه تهران

خبرنامه گویا - امروز دانشگاه تهران بار دیگر شاهد اعتراض دانشجویان سبز به شرایط سیاسی موجود در کشور بود. همزمان با اعتراضات سبزها بسیج نیز، در حضوری پررنگتر از همیشه، تجمع برگزار کرد. تجمع بسیج که از ساعات اولیه با تعداد نفرات زیادی برگزار شد، سعی داشت تا با تحت فشار قرار دادن دانشجویان سبز، که در ابتدا تعدادشان اندک بود، از شکل­گیری تجمع آنها جلوگیری کند. اما رفته رفته با افزایش تعداد سبزها دست از اعمال فشار برداشته و به تجمع خودشان پرداختند.
نکته مهم و حتی شاید بی­سابقه امروز اینجا بود که از شواهد چنین بر می­آمد که تعداد زیادی از بسیجیهای شرکت کننده در تجمع «دانشجویی» اساساً دانشجوی دانشگاه تهران نبودند، و چه بسا حتی دانشجو هم نبودند. شنیده­ها حکایت از آن دارد که عده­ی زیادی بسیجی برای شرکت در جشنی، با موضوع ولایت که قرار بود در مسجد دانشگاه برگزار شود، بدون اینکه دانشجوی دانشگاه تهران باشند وارد دانشگاه شدند و در ادامه باشکل دادن تجمعی پر شمار به مقابله با دانشجویان سبز پرداختند که نهایتاً موفق به برهم زدند تجمع سبزها نشدند.
امروز همچنین درگیریهای فیزیکی پراکنده ای بین دو گروه سبزها و بسیجی ها در گرفت.

بیانیه از کانون اینده نگری ایران

بیانیه فراکسیون دانشجویی کانون آینده نگری ایران به مناسبت روز دانشجو

هر کس که به سوی علم و فن رهپوی است
آینده مملکت به دست اوی است
پس شک نبود که کار اظهار نظر
در نقد امور، حق دانشجوی است

16 آذر دیگری از راه رسیده و بار دیگر توجه رسانه‌ها، احزاب و نهادهای مدنی نسبت به جنبش دانشجویی و مسائل دانشجویان جلب شده است. کانون آینده نگری ایران که خاستگاه آن بهنگام تاسیس (پاییز 83) از میان دانشجویان بود و در حال حاضر نیز فراکسیون دانشجویی فعالی دارد، نسبت به مسائل دانشجویی دارای نظرات و دیدگاههایی است که پیش از این، در قالب بیانیه‌ها و مقالات اعلام شده است. بطور فهرست وار می‌توان گفت که ما معتقدیم:
1. جنبش دانشجویی به مثابه شاخه جوانان جامعه روشنفکری ایران است و می‌تواند موتور محرکه تحولات اجتماعی باشد و نه تنها در فعالیتهای اجرایی، بلکه در تمام عرصه‌های مربوط به اداره جامعه، نظرات تحلیلی این قشر مورد توجه قرار گیرد.
2. مشکلات و معضلاتی که جامعه نسبتا جوان ایران بدان دچار است، تنها به دست توانمند خود جوانان و بخصوص دانشجویان قابل حل و فصل است. روشنفکران جوان، با واقعیتهای دنیای مدرن آشنا هستند و می‌توانند راهکارهای مناسبی برای مقابله با معضلات جامعه ارائه کنند.
3. تامین فضای امن و آزاد برای بحث و تبادل نظر و چالش بین الاذهانی در دانشگاهها، می‌بایست مورد تاکید قرار گیرد.
4. دید امنیتی به جنبش دانشجویی، به مصلحت جامعه نیست و هر دولت و حکومتی باید جنبش دانشجویی را به دیده یک "فرصت" بنگرد.
5. "فقر تئوریک" یکی از نقاط ضعف جامعه دانشجویی امروز ماست. متولیان تشکلها و نشریات دانشجویی می‌باید بر ارتقاء سطح فکری دانشجویان، به عنوان یک کار زیربنایی همت گمارند.
6. بحث شیوع گسترده آسیبهایی چون "اعتیاد" در میان دانشجویان بسیار حائز اهمیت است و بر ذمه مسئولان دانشگاه و فعالین دانشجویی است که نسبت به این موضوع حساسیت لازم را بخرج داده، دانشجویان را به سمت زندگی سالم و پویا سوق دهند.

فراکسیون دانشجویی کانون آینده نگری ایران
16/9/88

Sunday 6 December 2009

بیانیه شورای همبستگی

بیانیه شورای همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر

دست تجاوز به آزادي و جان مبارزان راه دموکراسی و حقوق بشر کوتاه! دولتی که پس از یک نمايش انتخاباتي توهین آمیز مدعی برگزیده مردم بودن می کند، اکنون رویاروی صف های انبوه و گسترده مخالفان و معترضان برون و درون نظام قرار گرفته است؛ اعتراضاتی در به چالش کشیدن نتايج اعلام شده انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری که اکنون به اوج خود رسيده است. مردمي كه برای انتخاب بالاترين مقام اجرایی كشور حتا به شرایط بشدت محدود کننده و گزینشی حاکمیت جمهوری اسلامی تن در داده بودند، ازحقوقي بسیاراندکی که قانون اساسی کنونی برایشان قايل شده است نیز محروم شدند. اعلام شتابزده ي نتیجه ي انتخابات، حتا پیش ازشمارش آرا، توهین به شخصیت ملت بزرگ ایران بود. اکنون مردم برآن شده اند که به انحصارگری و تمامیت خواهی پایان دهند و با مشارکت مستقیم در تعیین سرنوشت خود بناي مردم سالاری وتحقق حقوق بشر را در کشوربرپا دارند. واكنش دولت مدعی، به اين اعتراضات مردمي، دستگيري گسترده ي مخالفان و خشونت و شدت عمل براي برقراري نظمي خونين و خودخواسته در سراسركشوربوده است. دستگير شدگان گاه تا آستانه ي مرگ شكنجه شدند يا مورد تجاوز قرار گرفتند كه درمواردي به مرگ زنداني انجاميد. همه ي اين اقدامات ددمنشانه و انسان ستيزانه تا به امروز، مانند هميشه، بي پاسخگویی مانده است. اتهامات مضحکی همچون عضویت در گروه هاي سياسي یا براندازی نرم، تهدید و فشارهای روحی برشماري از زندانيان برای اجبار به اعترافات فرمایشی و نمایشی، محرومیت از ملاقات با خانواده و وکیل، محاکمه های محرمانه ی بدون حضور وکیل یا هیئت منصفه، همگی از ديگر نمودهاي اين روند خشونت و سركوب بود. در ميان این بازداشت شدگان، شخصیت هایی مانند منصور اسانلو، رسول بداقی، بهروز جاوید تهرانی، عباس خرسندی، مجید دری، مهندس کیوان صمیمی، پیمان عارف، محمد صديق كبودوند، حميد رضا محمدي، شبنم مددزاده، دكتر محمد ملكي، عبداله مومني، ضياء نبوي همراه و همزمان با شمار بسياری دموكراسي خواهان نامدار و گمنام ديگر، درهمين شرايط دوران بازداشت خود را مي گذرانند. تنها جرم اين زندانيان خواست برقراري آزادی، دموكراسي خواهی، مبارزه ي پيگيربراي تامين حقوق شهروندی، دستيابي به حقوق صنفي، انتقاد و اعتراض طبق حقوق اعطایی همین قانون اساسی بوده است. برخی از اين زندانيان، مانند دكتر محمد ملكي، پیمان عارف، محمدصديق كبودوند، منصوراسانلو، عباس خرسندي، شبنم مددزاده، بهروز جاويد تهراني گرفتار بيماري هاي شديد و خطرآفرین هستند و اگر بنا بر اجراي قانون باشد حتي نبايد يك روزهم در زندان نگه داشته شوند. شماري از اين زندانيان هم پس از برگزاري دادگاه، بدون حضور وكيل و هيئت منصفه، به زندان هاي درازمدت محكوم شده اند. پنج تن از زندانيان عقیدتی مانند محمدرضا علیزمانی، احمد کریمی، حامد روحی نژاد، رضا خادمی، آرش رحمانی پور و ناصر عبدالحسینی و سیزده نفر از هم میهنان کرد ما به اتهام وابستگی به سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی به مجازات ضد بشری اعدام محكوم شده اند. شوراي همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشر در ايران، وضع حاكم بر سرنوشت آزادي خواهان و مبارزان راه مردم سالاري و حقوق بشر، و بازداشت، شكنجه، تجاوز و مجازات اعدام را كه نقض آشكار حقوق انساني وشهروندي است به شدت محكوم مي كند و خواهان لغو کلیه احکام اعدام و آزادي بي قيد و شرط همه ي زندانیان وجدان در ایران است. شوراي همبستگي براي د مكراسي و حقوق بشر در

ايران تهران – 11 آذر 1388

بیانیه مهم و مشترک جبهه ملی ایران همراه 5 حزب سیاسی دیگر

بنام خداوند جان و خرد

خشونت و فشار استبدادی
جنبش دانشجویی را گسترده تر و نیرومندتر می کند

در هر جامعه، دانشجویان و دانشگاهیان بعلت عدم وابستگی به ساختار حکومت و برکنار از اشتغالات مالی، در ارزیابی مسائل اجتماعی و سیاسی از بینش روشن، درست اندیشی و نواندیشی برخوردارند. بهمین جهت، در برابر نادرستی ها، نارسایی ها و نابسامانی های ناشی از سوء مدیریت و سیاست دولتمردان، به ویژه در رابطه با نفی و نقض آزادیهای بنیادین شهروندی که برای پیشرفت دانش و فن و توسعه جامعه ضروری است، مواضعی منتقدانه و گاه چالشگرانه می گیرند. بهمین دلیل، دانشجویان و دانشگاهیان همواره پیشگام تغییرات مسالمت آمیز همسو با ارزشهای روز بشمار می روند، بنابراین، غالبﺄ در رویارویی جدی با مقامات حکومتی قرار می گیرند.

از سوی دیگر، از آنجایی که دانشجویان مدیران و سرمایه های اجتماعی وسیاسی آینده کشور هستند و مواضع چالشگرانه آنان براستی نگرانیهای همه مردم از وضع موجود، و خواسته های مردم را بر پایه استدلال علمی– سیاسی بازتاب می دهند، از پذیرش اجتماعی ویژه برخوردارند. هنگامی که این موضعگیری ها در پیوند با بحرانهای درازمدت و زیانبار برای جامعه باشد، مردم به نحو آشکاری در مقام پشتیبانی از خواسته دانشجویان بر می آیند. چنانکه در پیوند با یک دهه جنگ ویتنام و پیامدهای زیانبار اجتماعی و سیاسی آن، دانشجویان دانشگاههای امریکا برای نخستین بار در مقام انتقاد و اعتراض به سیاستهای نادرست دولت فدرال برآمدند و قویا خواستار پایان دادن به آن جنگ غیرانسانی شدند، روندی که پشتیبانی اکثر مردم امریکا را در پی داشت. همینطور در دهه شصت، دانشجویان بسیاری از دانشگاههای کشورهای اروپایی، به ویژه فرانسه، مواضع اعتراض آمیزی نسبت به سیاستهای دولتهای خود در پیش گرفتند که سبب تغییرات سیاسی در برخی از آنها از جمله فرانسه شد.

نقش دانشجویان در تحولات یکصد سال گذشته جامعه ایرانی مشهود و رو به افزایش بوده است. در سالهای 87-1278، که استبداد داخلی و استیلای خارجی که بر تمامی شئونات کشور سایه افکنده بود، در پرتو افزایش شمار فارغ التحصیلان مدرسه دارالفنون و آشنایی آنان با اندیشه های اجتماعی و سیاسی نوین، سبب نوشتن و انتشار رساله هایی در ترویج اندیشه های نوین درباره آزادی های مدنی و ضرورت تغییر نظام استبدادی شد. به ویژه پس از ماجرای تنباکو، بسبب گسترش قابل توجه مدارس جدید و افزایش شمار باسوادان در جامعه، دانشجویان و تجددخواهان با طرح اندیشه های نوین در چارچوب خواستهای مردمی، گسترش حوزه سیاست به پایین هرم جامعه را تشدید نمودند. روندی که به انقلاب مشروطیت انجامید. در این دوران، افزون بر نقش نواندیشان داخلی، دانشجویان ایرانی در خارج از کشور هم در پیشبرد این هدف ملی نقش ویژه ای ایفا نمودند.

پس از کودتای 1299، که سیاستهای نوسازی کشور مورد توجه حکومت استبدادی وقت قرار گرفت، بسیاری از روشنفکران و دانش آموختگان که خود پشتیبان برنامه های نوین سازی بودند، وقتی با سیاست سرکوب و ارعاب و کنترل مطبوعات و محدودیت آزادی های سیاسی و مدنی مواجهه شدند، دچار سرخوردگی سیاسی گشتند. چنانکه اعتراضات دانشجویی دانشکده های حقوق و تربیت معلم تهران در سال 1316 و بیانیه دانشجویان و دانش آموختگان ایرانی مقیم اروپا بر نقد سیاست حاکم، پیامدهمین سرخوردگی سیاسی بود. در همین سال نخستین مجمع دانش پژوهان مخالف رژیم دستگیر و اعضای آن زندانی شدند. در سالهای 27-1920، دانشجویان در فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی کشور به ویژه در پیوند با برنامه های توسعه و نقش فعال احزاب، انجمن ها و مطبوعات، و تا حدودی در روند انتخابات تهران، حضور موثری داشتند. موثرترین حضور فعال دانشجویان در رابطه با فعالیتهای سیاسی و مدنی، در نهضت ملی کردن صنعت نفت پدیدار شد. همین سابقه فعالیتهای سیاسی این دوران سبب شد که پس از کودتای 28 مرداد 1332 هم فعالیتهای سیاسی دانشجویان با تمام محدودیتهای موجود همچنان ادامه یابد. شهادت سه نفر از دانشجویان مبارز و آزادیخواه در صحن دانشکده فنی دانشگاه تهران پیامد حضور شاخص دانشجویان در صحنه سیاست بود. از آن تاریخ روز 16 آذر (1332) و سپس روز یکم بهمن (1340)، روزهای پیوند جامعه دانشجویی با نسلهای آینده خود در مبارزه برای نیل به آزادی شدند. افسوس که خواست و آرزوی یکصد ساله ملت ایران برای دستیابی به آزادی و حقوق بنیادین و شهروندی هنوز گرفتار ارزشهای استبدادی مانده و مردم ایران کماکان باید شاهد رخدادهایی دلخراش چون 18 تیرها و 23 خردادها باشند.

اکنون بزرگداشت شانزده آذر در شرایطی برگزار می شود که صدها دانشجو بخاطر اعتراضات مسالمت آمیز خود در زندان ها بسر می برند و در استانه برگزاری بزرگداشت این روز، هنوز بسیاری از فعالان دانشجویی را دستگیر و روانه زندان می کنند.

ما امضاء کنندگان ضمن بزرگداشت این روز تاریخی اعلام همبستگی با جنبش دانشجویان و جنبش سبز مردمی برای استقرار دموکراسی و حقوق بشر، اعلام می داریم:

1- دانشجویان در بند باید هر چه زودتر آزاد شده و از آنها اعاده حیثیت گردد.
2- همه دانشجویان باید از امکانات و فرصتهای یکسان بهره مند شوند و از اعمال هرگونه تبعیض عقیدتی، اعتقادی و جنسیتی خودداری شود.
3- استقلال از دست رفته باید به دانشگاها باز گردانده شود.
4- از استقرار عوامل حکومتی مجری تفتیش عقیده و اعتقاد در دانشگاهها باید خودداری و به فضای امنیتی– پلیسی تحمیل شده به دانشگاهها پایان داده شود.
5- ارزشهای آزاد اندیشی و نواندیشی که مقتضای منطقی و ضروری فضای علمی و پژوهشی دانشگاه است باید محترم شناخته شود.
6- حقوق صنفی دانشجویان باید محترم شناخته شود.
7- آمران و عاملان کشتار، خشونت و برخوردهای غیرقانونی با دانشجویان باید معرفی و مورد پیگرد قانونی قرار گیرند.

جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی مذهبی، حزب ایران، حزب مردم ایران

Friday 4 December 2009

شانزدهم اذر 1388

شانزدهم آذر و ادامه مبارزات ضد دیکتاتوری

ازواقعه شانزده آذر سال 1332 نزدیک به 56 سال می گذرد ، ولی دانشگاهیان ایران وانان که شاهد ان حادثه بودند هیچگاه آنرا فراموش نکردند. از ان زمان هر ساله دانشجویان در دانشکده فنی باین مناسبت اجتماع کرده علیه رژیم سابق شعار میدادند جریان واقعه به طورخلاصه این بود که دران تاریخ قرار بود نیکسون معاون ژنراال ایزنهاور به تهران بیاید وباید ازهر گونه اعتراض و تظاهراتی علیه او جلوگیری شود تا نشان دهند که بعد از کودتای 28 مرداد حکومت براوضاع مسلط است. لذا برای ترساندن وجلوگیری ازتظاهرات دانشجویان ، ابتدا یک گردان سربازمسلح دراطراف دانشگاه مستقرمیکنند. بعدا این سربازان وارد دانشگاه میشوند و بدانشکده فنی ، که معمولا محل تظاهرات بود، میروند. انگاه به بهانه ای وارد کلاس درسی شده و چند دانشجو را بیرون میبرند. در این زمان دانشجویان که اوضاع را چنین میبینند از کلاسها بیرون میایند واعتراض میکنند . ناگهان بدستور فرمانده ، سرباران شروع به شلیک گلوله میکنند. عده ای موفق به فرارمیشوند ولی سه دانشجوی دانشکده به شهادت میرسند. سه دانشجوی کشته شده عبارت بودند از: بزرگ نیا – قندچی – شریعت رضوی.
روزبعد ژنرال ایزنهاور درکنگره امریکا اعلام داشت شاهنشاه ایران کاملاً براوضاع مسلط است و دکترمصدق طیق رأی دادگاه به زندان محکوم شده است.
از ان زمان تاکنون و پس از انقلاب 57 نیز همه ساله ، دانشچویان وجبهه ملی ایران این روز را گرامی داشته و انرا نمادی علیه دیکتاتوری دانسته است. اما امساال دراثرجنبش فراگیر مردمی و بویژه مبارزات دامنه دار جوانان ، دانشجویان و زنان ایران در داخل و خارج ، 16 اذر پرافتخاری در پیش است . کلیه دانشجویان درسراسرکشور و در خارج از ایران امادگی خود را برای تظاهرات وسیع اماده کرده اند. ازطرفی حکومت پادگانی-اسلامی، شروع بدستگیری و تهدید دانشجویان فعال در دانشگاههای تهران و سایر شهرهای ایران نموده تا بزعم خود از هر حرکتی در دانشگاهها و در خارج از دانشگاهها جلوگیری کند . اما مردم و جوانان همانگونه که درموارد مختلف ، از 22 خرداد گذشته تا کنون نشان داده اند اززندان و چماق چماقداران حکومتی هراسی ندارند و همچنان بمبارزات خود تا بر کناری این حکومت فاسد نظامی- مذهبی ادامه خواهند داد.

شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
ا 1 اذر 13 88 برابر با 2/12/2009

Tuesday 1 December 2009

ضرورت اعتصاب

ضرورت اعتصاب

ختصر و کوتاه بگوئيم: اعتصاب يکی از ابزارهای مدنی مبارزه برای گرفتن حق است
1) در قوانين فعلی حاکم، اين حق به رسميت شناخته نشده اما در عين حال، در قوانين جزائی کشور، متوقف کردن کار، جرم هم تلقی نشده است.
2) در کشوری که اکثريت قريب به اتفاق حقوق اساسی بشر مانند حقوق مدنی، سياسی، اجتماعی و اقتصادی يا اساساً در قوانين آن پيش بينی نشده و يا مطلقاً توسط نهادهای حکومتی ناديده گرفته می شود، گشتن به دنبال راه های مبارزه در چارچوب قانون کمی فانتزی و کودکانه به نظر می رسد.
3) انسان، حقوقی طبيعی و غيرقابل سلب دارد که با هيچ قانونی نمی توان وی را از آن حقوق محروم کرد. قوانين سلب کننده آزادی ها و حقوق اساسی بشر مستحق لگد کوب شدن توسط مردم هستند.بحث اين اصل در ردای امروزی، سابقه ای هفتصد ساله در علم حقوق دارد و نيز از جنگ جهانی دوم به بعد (پس از دادگاه های نورنبرگ و توکيو) رسماً وارد موازين پذيرفته شده حقوق شده است. به همين ترتيب، مطالبه اين حقوق نيز از هر راه مدنی مانند اعتصاب ولو در قوانين داخلی پيش بينی نشده باشد، از ديد حقوقی مقبول و پسنديده است.
4) هر گونه خسارات ناشی از کسر حقوق، اخراج و امثال آن که ناشی از اعتصاب يا ساير فعاليت های مدنی و سياسی باشد، پس از سرنگونی حاکميت ظلم و جور، در دادگاه های صالح قابل پيگيری است و نه تنها تمام حقوق و مزايا قابل دريافت است، بلکه از باب مسئوليت مدنی مسئولين امر، شخص زيان ديده مستحق دريافت خسارات مادی و معنوی ناشی از تعدی مسئولين خواهد بود. ما اگر زنده بوديم مسئوليت تدوين دادخواست های مربوطه را به طور رايگان برای همه هموطنان خسارت ديده بر عهده خواهيم گرفت. ناگفته نماند که بقای استبداد فاسد حاکم، خود بزرگترين خسارت برای همه ما و فرزندان مان است و به زير کشيدن آن ارزش اين خسارات احتمالی را دارد.
آيا اعتصاب به تدريج از اعتصاب سفيد (نوع ايتاليائی) شروع شود (با اين استدلال که شروع اعتصاب سراسری آمادگی ذهنی لازم دارد و زمينه های آن با ايجاد سازمان دهی در محيط های کار بايد فراهم شود) يا اين که هر چه زودتر و بدون اين دست و آن دست کردن به طور سراسری آغاز شود (با اين استدلال که تعلل باعث پراکندگی نيروها و کاهش انرژی آن ها می شود و بايد کار را يکسره کرد)؟ پاسخ اين سوال در تخصص ما نيست. از جامعه شناسان و سياسيونی بپرسيد که هم علم تجريدی آن را دارند و هم شرايط موجود را بررسی کرده اند. تنها نکته ای که ما به طور روزمره آن را در ميان مردم کوچه و بازار می بينيم اين است که اکثريت قريب به اتفاق منتظرند اين روند شروع شود. ضمناً منتظر اعلام از بالا نبايد بود. جنبش سبز ملک طلق کسی نيست. رهبران آن طيف های مختلف مردم هستند که حول محور دمکراسی جمع شده اند. اين مردم هستند که جنبش و برخی چهره های شاخص را رهبری می کنند و خود اين اشخاص هم با فروتنی به آن اذعان دارند و به همين سبب بين بخشی از جنبش سبز مردم، دارای احترامند. فراهم کردن زمينه ها را از همين الان شروع کنيم. ضمناً 16 آذر را فراموش نکنيم.
تا حرکت نهائی برای به زير کشيدن کودتاچيان دو گام مانده است. برای سناريوهای محتمل تحول، خود را آماده کنيم.
حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران

Saturday 28 November 2009

پیشتهاد مهندس کورش ذعیم

پیشنهاد کورش زعیم به مجلس شورای اسلامی
لایحه دروغ زدایی
به: فرنشین گرامی مجلس شورای اسلامی در ایران
سروران گرامی:
ما ایرانیان بخوبی می دانیم که سرچشمه همه پلیدی ها دروغ است. دروغ عامل فساد، عامل خشونت و نیز عامل خیانت به ملت و خیانت به کشور است. ایرانیان راستین دروغ را بزرگترین گناه می دانستند و کسانی که امور کشور را بدست داشتند هرگز به ملت دروغ نمی گفتند. ما ایرانیان امروز که صدها سال است از این آیین نیکو دور افتاده ایم، و در زمان حاضر بیش از هر دوران دیگر در تاریخ کشور به این بلا گرفتار آمده ایم، باید تلاش کنیم همانند نیاکانمان دروغ و ریا و نادرستی را از ذهن مردم، بویژه از ذهن مسئولان کشور بزداییم. در این سی ساله برپایی جمهوری اسلامی در ایران بدتر از سده های گذشته، و در پنج سال گذشته به شدتی باورنکردنی، ما در هر سه زمینه نه تنها شکست خورده ایم که در ژرفای آنها فرو افتاده ایم.
مجلس شورا که تعریف هموندی در آن نمایندگی مردم است، باید شایسته ترین سازمان مردم نهاد در کشور باشد، زیرا مسئولیت قانونگذاری کشور و نظارت بر اجرای آن را بر عهده دارد، و بنابراین بزرگترین و مهمترین مسئولیت را برای دستیابی به خودسروری، سربلندی و پیشرفت کشور دارد. برای عملی شدن این مسئولیت خطیر و تاریخ ساز، یعنی زدودن دروغ از ارکان حکومتی، که بدبختانه در طول زمان در تار و پود زندگی اداری ما رخنه کرده و امروز به زشت ترین شکل آن نمایان شده است، بایستی از فرهنگ ملی ما ایرانیان زدوده شود. این مجلس نمایندگان می تواند در این امر بزرگ ملی پیشگام باشد و نشان دهد که بهترین سیاست راستی و درستی است که سرچشمه نیکی و پاکی است.
سرکارمارلین اولبرایت وزیرمحترم خارجه اسبق امریکا
ا
باعرض ارادت وآرزوی سلامت سرکار،لازم به تذکراست که من،درچند دیدار کوتاه با سرکارمتوجه شده ام که شما واقعاً یکی ازبانوان انسان دوست ودوستدار واقعی حقوق بشردر جهان هستید. هرزمان کتاب مرحمتی شما را مطالعه می کنم بیشتربه سجایای اخلاقی وانسانی وسیاسی شما پی می برم، وهمین برداشت من ازروش عالی شما مرا برآن داشت که از شما که درمراحل ومواقع مختلف منجمله درافشای کودتای 28 مرداد1332( 1953) به مردم دمکرات ایران یاری داده اید. دراین زمان که مردم دنیا بخصوص ایرانیان مُسرانه ازمجله تایم تقاضا دارند که به مناسبت جان افشانی های دختر ناکام ایرانی ندا آقاسلطان که جان خود رادر جریان نیل به آزادی و دموکراسی فدانمودنام وی را به عنوان شخصیت سال معروفی نمایند،جنابعالی هم ما را یاری فرماید.
باسپاس علی ضرابی

Friday 27 November 2009

اطلاعیه از طبرزدی

اطلاعیه از حشمت اله طبرزدی

طی 6 روز گذشته سومین تهدید را از نیرو های امنیتی رژیم ادم کش،متجاوز،ضدبشری و قرون وسطایی اسلامی
حاکم بر ایران دریافت کردم. در تهدید اول،دامادم را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا احضار کردند.به زودی دریافتند که این تهدید کارساز نبود.
نوبت دوم احضاریه ای مجعول از اجرای احکام زندان اوین پشت در خانه ام انداختند که به من بفهمانند که بدون دادگاه نیز می شود حکم صادر کرد و سپس به دنبال اجرای ان بر امد.اما نیک می دانند که زندان برای مبارز همچون اب است برای ماهی. پس با این ترفند نیز نمی توان طبرزدی را از میدان به در کرد.
امروز اما تهدید ضد انسانی و متناسب با شان رژیم سراسر جهل و تجاوز اسلامی را به نمایش گذاشتند. ان ها که مرتب تلفن خانه ی ما را کنترل می کنند می دانستند که دختر من که دوره ی پیش دانشگاهی را سپری می کند امروز ادینه باید بدون سرویس به مدرسه برود.در مسیر برگشت فردی رنو سوار با ریش و پشم و قیافه ی ادم های متجاوز و ادمکش، راه را بر فرزند من می بندد. او کارتی نشان داده و می گوید که نگران نباش از دادگستری هستم.رشته ی ریاضی می خوانی؟شنیده ام که درست هم خوب است. بیا بالا نترس چند تا سوال ازت دارم؟
او مدعی می شود که اموزشگاه دارد و می تواند به او کمک کند که رتبه اش زیر صد باشد(!؟)این نیروی تحت امر ولایت اصرار می کند که فرزند من را سوار اتومبیل کند که موفق نمی شود. چون دختر طبرزدی مثل خودش شیر است و نه شیره ای قاتل و ادم کش.او هراسان به خانه امد و ماجرا را برای ما بازگو کرد.
امروز دریافته ام که نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند و یا از ان ها انتقام بگیرند. چند روز پیش از خانم ستوده شنیدم که با خانواده ی شیرین عبادی نیز چنین کرده اند.
بسیار خوب! ولی اجازه دهید تا من به خامنه ای و نیرو های تحت امر او بسیار شفاف سخن بگویم.پیش از این هم گفته ام و یک باردیگر نیز تکرار می کنم. زن و بچه ی من ،ابروی من ،جان من و هر انچه دارم فدای ایران و مردم ایران.دیشب یکی از زنان شیردل ایرانی از ترکیه با من صحبت می کرد. او اینک یک پناه جو است. از کسانی است که در زندان خامنه ای و توسط نیرو های تحت امر او از 30 خرداد به مدت چندین روز مورد تجاوز قرار گرفته است.وقتی با من سخن می گفت گریه به او امان نمی داد. به او گفتم :عزیزم،خواهرم
،شرافتم،افتخارم، تو را مورد تجاوز قرار داده اند. اما تو گریه نکن. مثل کوه باش و افتخار کن که ان ها به زعم خودشان بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را با تجاوز از تو گرفته اند. تو افتخار ایران هستی و با تجاوز هیچ چیز از دست نداده ای. بلکه ان ها با این عمل ددمنشانه ماهیت خود را بر ملا کرده اند. پس قوی باش و گریه نکن. می گفت دو فرزندم را ایران جا گذاشته ام و شوهرم را که حتا نمی داند چه بلایی برسر من اورده اند.
من در عین حالی که از درد این زن با شرافت ایرانی به خود می پیچیدم اما به افتخار و شرافت او رشک می بردم. شرافتی که با چنین هزینه ی سنگینی به دست اورده است.او با صدای امریکا نیز صحبت کرده که در شرایطی که خودش لازم بداند ان مصاحبه پخش خواهد شد تا خامنه ای به حکومت خود و نیرو های تحت امرش ببالد!
اما من سخنی با نیرو های تحت امر ولایت دارم. البته حساب ،اکثریت بسیجی ها و سپاهی ها و امنیتی ها را که می دانم ادم های ایرانی و با شرافتی هستند را از ان اقلیت مزدور و ادم کش و متجاوز جدا می کنم.به ان ها می گویم اگر فرزندان و همسر و بستگانم را یکی یکی در پیش چشمانم سر ببرید یا به ان ها تجاوز کنید،به شرافت انسانیت و ایران دست از مبارزه بر نخواهم داشت.پس خود را برای هر جنایتی اماده کنید و اماده هستم.سر راه یک دختر بچه که می دانید همه ی فکر و ذهن او درس است و شاگرد ممتاز مدرسه اشان است را بیهوده نگیرید. این بار ناگهانی بر سر او بریزید او را با خود ببرید و ان چه در شان خودتان است و با زنان و دختران ایرانی انجام دادید با او هم انجام دهید و جسم نیمه جان او را در خیابان رها کنید تا من بیایم و با افتخار او را جمع کنم.
سخنی نیز با مردم عزیز میهنم دارم. عزیزان با شرافت. فرزندان کوروش بزرگ.انسان های با شرافت. من روز 16 آذر ماه ساعت 5 پس از ظهر به همراه هزاران جوان و دانشجوی شما در دانشگاه تهران خواهم بود.من دست و پای شما زنان و مردان با شرافت ایرانی را می بوسم. شما را به شرافت و انسانیتی که دارید سوگند می دهم که 16 آذر فرزندان و پدران و مادران خود را تنها نگذارید. من اگر تا ان روز بودم و در زندان نبودم همچون روز قدس و 13 آبان در خیابان خواهم بود.
می دانید که این ادم خواران برای پول نفت و برای ثروت هایی که گرد اورده اند و برای حفظ باند های قدرت و جنایت ،دست به هر اقدامی می زنند تا شما مردم در روز 16 آذر از خانه بیرون نیایید.بیایید و یک بار دیگر تصمیم گرفته و سواره و پیاده به سوی دانشگاه تهران و در شهرستان ها به سوی مکان هایی که مبارزین مشخص می کنند،هجوم ببریم و ادم کش ها را مایوس کنیم. باید ایران از دست این ادم خواران رها شود.
سخنی نیز با اصلاح طلبان و روحانیان دارم.این بلا را شما ها بر سر ایران اوردید و اینک خود نیز گرفتار شدید.
از زندان و کتک خوردن و ابرو دادن نهراسید. از کروبی و منتظری و صانعی و موسوی و خاتمی و دستغیب ها بیاموزید. بیایید و یک صدا مردم را به تظاهرات مسالمت امیز دعوت کنید و خود نیز در ان شرکت کنید.با این کار خود ،ابروی از دست رفته ی اسلام و شیعه را ممکن است تا حدودی جبران نمایید.کاری کنید که در فردای پیروزی ملت ایران ،در این مملکت اخوند کشی و مسلمان کشی به راه نیفتد.امروز و پیش از این تهدید جدید،با همسرم که فردی عمیقا مذهبی،غیر سیاسی و مسالمت جو است صحبت می کردیم. من به او می گفتم با این کار خامنه ای و دار و دسته اش تا ابد اسلام از ایران رخت بر خواهد بست.او به من می گفت که ادم از این ها وحشت دارد. از مامور ساده ی دادگاه تا بازجو و بالاتر هایشان. خدا کند ادم به دست این ها نیفتد.دیدم خودش با خودش می گفت باید همه ی این ها را کشت!او ادمی است که دل کشتن یک مورچه را نیز ندارد.
اما مراجع تقلید شیعه و برخی علمای غیر حکومتی و انسان های متدین باید به هوش باشند که تا کنون نیز زمان گذشته است. پیروان ولایت فقیه ،قمه به دست به جان مردم افتاده اند. در روز 13 آبان در جلوی چشم ملیون ها ایرانی و ملیون ها غیر ایرانی،دختران و زنان و پسران ایرانی را انگونه اماج توهین و باتوم و مشت ولگد قرار دادند. ولی سردار نقدی غیر ایرانی ادمکش که اخیرا حضرت ولایت او را به سرداری بسیج مفتخر کرده اند، می گوید که ما هنوز سرکوب نکرده ایم.فقط لباس یکی دونفر پاره شده است!؟ ای اف بر ما ایرانیان که یک غیر ایرانی این گونه تحقیرمان کند!
به شرافت ایرانی و به حقیقت انسانی ،بنای تحریک و تهدید و پرگویی ندارم.من ادم به شدت مسالمت جویی هستم. اما نیک می دانم که اگر در شرایط کنونی که این اژدهای هفت سر و این ضحاک زمان را زخمی کرده ایم،کوتاه
بیاییم به بلای بزرگ و جبران ناپذیر گرفتار خواهیم شد
.
زنده باد ازادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد

حشمت اله طبرزدی/ادینه/6/آذر ماه/1388/خورشیدی

Mr. Zarabi`s letter to Mrs Albright

Zarrabi
20774 Hallow Falls Terrace
Sterling, VA 20165
Zarrabius@yahoo.com
TEL: 571-332-5555
The Albright Group
Suite 1000
901 15th NW
Washington, DC 20005


Honorable Mrs. Madeleine Albright - former Secretary of State,
I sincerely hope this letter finds you in good health and prosperity. After our several encounters, I have developed the highest respect for you and your human rights issues and can understand why many cultures hold you to the highest regards for your beliefs.
Each time I read the book you gave to me, I become even more appreciative of your moral, humane, and political virtues. In particular, I am extremely grateful for your thoughtfulness of democratic Iranians during various historical events, such as exposing the U.S. role in the coup d’état of 28 Mordad 1332 (August 19, 1953).
After recent events, people around the world, especially Iranians, are requesting that Ms. Neda Aghasoltan be nominated by Time Magazine as "Person of the Year" for 2009. She sacrificed her life with hopes of bringing freedom and democracy to Iran. Any help you may be able to offer toward achieving this endeavor would be greatly appreciated by those wishing to nominate Ms. Aghasoltan.
Sincerely,
Ali Zarrabi

Thursday 26 November 2009

حنا مخملباف و تقدیم جایزه اش به امیر انتظام

حنا مخملباف جايزه اش را به امير انتظام تقديم کرد،

فيلم "روزهای سبز" حنا مخملباف برنده جايزه ويژه فستيوال "زنان جهان" آلمان شد.وی هنگام دريافت جايزه گفت:"من ۲۱ سال دارم و چهار سال ديگر ۲۵ ساله می شوم. چرا در مورد عدد ۲۵ حرف می زنم؟ نمی دانم، عدد ۲۵ برای شما آيا معنايی دارد؟ شايد بعضی از شماها را به ياد سن تان بيندازد. اما عدد ۲۵ برای من اين معنا را دارد که اين ۲۵مين جايزه بين المللی است که می گيرم. ولی برای بعضی ها عدد ۲۵ معنای ۲۵ سال زندان در حکومت جمهوری اسلامی را دارد.
می خواهم اين جايزه را با عشق و احترام کامل به "امير انتظام" تقديم کنم که ۲۵ سال بی گناه در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کرد، يعنی بيشتر از عمر من. و اگر امروز من و نسل من می توانيم آزادی را فرياد بزنيم به خاطر وجود کسانی چون امير انتظام است، که ۲۵ سال در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کردند."

Sunday 22 November 2009

بمناسبت سالروز شهادت فروهرها

بيانيه ۳۳۶ تن از تلاشگران سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
بنام خدا
در يکم آذر ماه ۱۳۷۷ برگی ديگر از خشونتهای سياسی در تاريخ ايران ورق خورد و داستان مظلومانه غرقه در خون شدن، پروانه و داريوش فروهر دو تلاشگر دير پای راه آزادی و استقلال و سربلندی ايران، نگارش يافت. اين قتل سياسی حلقه‌ای از زنجيره‌ای بود که در کوتاهتر از يکماه منجر به ربودن و کشته شدن چند تن از شخصيت‌های دگرانديش شد. با اين جنايت‌ها روح و روان جامعه مشوش و اذهان عمومی درون و بيرون کشور به شدت تحت تأثير قرار گرفت و به اعتراض عمومی منجر شد. بی‌گمان اگر نبود کوشش رئيس جمهور وقت و تلاش‌های آگاهی بخش مطبوعات، اين زنجيره هم‌چنان افسار گسيخته به قربانی گرفتن ادامه می‌داد.
هر چند جنايت در ذات خود نفرت انگيز است اما اين قتل ها از آن جهت بيشتر نفرت انگيز بود که برخی از عوامل حاکميت مرتکب چنين جنايتی بودند و از سويی قربانيان از شهروندان عادی و بدون دفاع و بدون قشون و نفر بودند. مأموريتی که مطابق شرح وظايف قانونی و عرفی و اخلاقی می بايد مدافعان حقوق شهروندی افراد جامعه باشند، مرتکب چنين جنايتی شدند.
پی آمد اعمال خشونت در دوران پس از انقلاب به وارد آمدن آسيب های جدی در گفتمان سياسی ايران منجر شده است که شوربختانه هنوز هم خودنمايی آن را در برخورد با اعتراض‌های مسالمت آميز خيابانی و يا در بازداشتگاه هايی همچون کهريزک و يا در کشتار دسته جمعی نظاميان به روش انتحاری و يا ترورهای خيابانی در مناطق مرزی و يا اعدام های شتابزده و خارج از قانون می بينيم. حاکم شدن منطق خشونت به جای مسالمت، گفتگو، قانون و رعايت حقوق ديگران، دور باطلی از خشم و حذف را به ارمغان می آورد که راه به هيچ بيراهه‌ای هم نمی گشايد. طراحان اين خط مشی، از خشونت بعنوان ابزاری برای حذف رقيب سياسی و به کرسی نشاندن ديدگاهها و احراز موقعيت سياسی استفاده می کنند. غافل از اينکه تجربيات بشری همواره ثابت کرده که بازتوليد خشونت، خشونت است و نتيجه چرخة خشونت چيزی جز شعله ور کردن آتش کينه ورزی و بالا رفتن ظرفيت انتقام جويی جامعه و از بين رفتن توان ملی و در آخر رهنمون کردن جامعه به قهقرای عقب ماندگی و درماندگی در پی نخواهد داشت و پشتيبانان و کارگزاران آن نيز از آتش خشونتی که خود افروخته اند، در امان نخواهند ماند.
در سالمرگ آن دو سرباز نهضت ملی ايران و رهروان راه مصدق با ارج نهادن به آرمانهای ايران دوستی و آزاديخواهی آنان هرگونه اعمال خشونت از سوی هر نيرو، خواه درون و يا بيرون از قدرت سياسی را خلاف منافع ملی و مصالح کشور دانسته و به عاملان آن هشدار می‌دهيم از تجربيات تاريخی درس گرفته و آزموده را دوباره نيازمايند.
يکم آذر ۱۳۸۸
محمد آزادی، حميد آصفی، فريدون آقاسی، سامر آقايی، سعيد آل آقا، احمد انصاری، اديب برومند، لقاء اردلان، بانو فرشيد افشار، منوچهر احتشامی، فرهاد امير ابراهيمی، عباس امير انتظام، محمود امامی، فرزانه اسکندری، محمد ابوالحسنی، عباس ابوذری، هادی احتظاظی، حميد احراری، طاهر احمدزاده، حسن احمدی، محسن احمدی، مصطفی اخلاقی، ميلاد اسدی، مرتضی اشفاق، حسن افتخار اردبيلی، جلال اقتداری، اعظم اکبرزاده، زهرا اکبرزاده، علی رضا اکبرزادگان، علی اکرمی، محمود امير احمدی، مهدی امينی زاده، عبدالمجيد الهامی، کمال الدين بازرگانی، پروين بختيار نژاد، هرميداس باوند، مرتضی بديعی، جهانشاه برومند، اکبربديع زادگان، رحمت الله برهانی، بهروز برومند، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، فرشته بازرگان، محمدنويد بازرگان، مختار باطولی، محمد بذرپور، محمد برقعی، محمد بسته نگار، مهدی بسته نگار، محمد حسين بنی اسدی، عماد بهاور، محمد بهفروزی، حميد بهشتی، صفا بيطرف، محمد بهزادی، مسعود پدرام، حسن پارسا، عباس پوراظهری، رضا پويان، حبيب الله پيمان، مجيد پيمان، عبدالرضا تاجيک، عباس تاج الدينی، مصطفی تنها، ناصر تکميل همايون، نصرالله توکلی نيشابوری، غلام عباس توسلی، محمد توسلی، محمدرضا توسلی، نصرالله جمشيدی، مجيد جابری، رضا حاجی، بهمن حافظی، طه حجازی، حميد حديثی، اسماعيل حاج قاسمعلی حسين حريری، حميد حسامی، آيدين حسنلو، بهزاد حق پناه، جمشيد حق گو، ابوالفضل حکيمی، عبدالکريم حکيمی، مجيد حکيمی، محمد رضا حمسی، محمد حيدری، جعفر خائف، جلال جلالی زاده، ابراهيم خدادادی، امير خرم، عيسی خان حاتمی، حسين خشايار دوست، محمد حسين ختنی فر، خليل خليلی بو، حسين خطيبی، محمد خطيبی، ابراهيم خوش سيرت سليمی، اسماعيل خوش محمدی، هوشنگ خيرانديش، رسول دادمهر، محمد علی دادخواه، محمد دادی زاده، محمد مهدی دانشيان، محمود دل آسايی، داود درگاهی، سعيد درودی، پرويز دليری، جمال درودی، اميرخسرو دليرثانی، عباس دهقان نژاد، مصيب دوانی، ابراهيم دينوی، محمد صادق ربانی، محمدصادق رسولی، تقی رحمانی، سامان رحمانی، محمدجواد رجائيان، عباس رخافی، منصور رسولی، جهانگير رضوی، حسين راضی، عليرضا رجايی، علی رشيدی، احد رضائی، اصغر رضائی، بهمن رضا خانی، حسين رفيعی، جواد رهبری نيا، مهدی رهنما، رضا رئيس طوسی، مهدی رنجبر، رقيه زارع پور، کوروش زعيم، محمود زنديان، حيدری، محمد ابراهيم زمانی، جمال زره ساز، علی زرين، پرويز زندی نيا، عليرضا ساريخانی، عزت الله سحابی، حسين سکاکی، هاله سحابی، خسرو سيف، محمود سعيدزاده، محمد سرچمی، بيوک سعيدی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانيه، سيد حسن سيدزاده هاشمی، احمد ساعی، خسرو سعيدی، سيدمحمد سجادی، مرتضی سميياری، محمود بصير شاد دل، ابراهيم شاکری، موسی شيخ زادگان، علی شاملومحمودی، حسين شاه اويسی، حسين شاه حسينی، جواد شرف الدين، حسن شهيدی، الله وردی شمبوری، احمد شهامت دار، هاشم صباغيان، احمد صدر حاج سيدجوادی، رضا صدر، مهدی صراف، فضل الله صلواتی، حميد رضا صمدی، حسن علی صارم کلالی، سياوش صحت، محمد صاحب محمدی، مهدی صراف، سعيد صاحب محمدی، جليل ضرابی، علی اشرف ضرغامی، فريدون ضرغامی، اعظم طالقانی، امير طيرانی، طاهره طالقانی، نرگس طالقانی، اکبر طاهری، رئوف طاهری، محمد طاهری، مهدی عربشاهی، روئين عطوفت، محمدباقر علوی، باقر علايی، علی علوی، رضا عليجانی، سيد جعفر عباس زادگان، هما عابدی، جمشيد عزيزی، محمود عمرانی، حسين عزت زاده ، علی اصغر غروی، عليرضا غروی، ماجد غروی، محمد حسين غفارزاده، سعيد غفارزاده، مسيح غروی، علی غفرانی، فريده غيرت، باقر فتحعلی بيگی، ارسلان فلاح حجت انصاری، مقصود فراستخواه، ناصر فربد، محسن فرشاد، اصغر فنی پور، ابوالقاسم فروزان، پويان فخرآيی، غفار فرزدی، حسن فرح آبادی، اسماعيل فاضل پور، فاطمه فرهنگ خواه، حسن فريد اعلم، فرزاد قاسمی، عباس قائم الصباحی، خسرو قشقايی، ماهرو قشقايی، مهدی قلی زاده اقدم، عبدالحسين قمی زاده، حسن قديانی، باقر قديری اصلی، عبدالمجيد قندی زاده، نظام الدين قهاری، مصطفی قهرمانی، حجت الله قياسی، رحمان کارگشا، اسداله کارشناس، امير حسين کاظمی، مرتضی کاظميان، منوچهر کيهانی، هادی کحال زاده، خسرو کردپور، مسعود کردپور، علی کرمی، فريدون کشکولی، ناصر کميليان، بهناز کيانی، پروين کهزادی، فاطمه گوارايی، محمود گرگين، علی اصغر گل سرخی، بيژن گل افرا، مسعود لدنی، فرهاد لقايی، احسان مالکی پور، محمد تقی متقی، حسين مجاهد، مرضيه مرتاضی لنگرودی، محسن محققی، نرگس محمدی، نوشين محمدی، سيمين مخبر، فرزين مخبر، اسد موسوی، فضل الله مشايخ، رشيد مظفری سردشتی، مصطفی ملافر، سياوش مقدم، محمد محمدی اردهالی، سيد علی محمودی، پريچهر مبشری، صادق مسرت، منوچهر ملک قاسمی، هرمز مميزی، ابراهيم منتظری، فريد مرجايی، سيد حسين موسويان، مهدی مويد زاده، حسين مدنی، سعيد مدنی، ماشاءالله مديحی، مصطفی مسکين، رضا مسموعی، عباس مصلحی، مهدی معتمدی مهر، محمد جواد مظفر، احمد معصومی، علی اکبر موينی فر، حميد منزه، ياسر معصومی، مرتضی مقدم، کاظم ملکی، مهدی ممکن، خسرو منصوريان، کيوان مهرگان، محمد جواد مظفر، مرتضی مقدم، ضياء مصباح، خدايار محبی، قدرت منصوری، سيدرضا موسوی سعادت لو، علی مومنی، محمودمومنی،امير ميرخانی، سيد محمد وحيد ميرزاده، مهدی ناطقی، حسن نراقی، رضا نخشب، علی اکبر نقی پور، امين نظری، ابوالفضل نيماوری، بهرام نمازی، محمد حسين نائينيان، خسرو نجارزاده، محمود نکوروح، امير نکوفر، محمد تقی نکوفر، مهدی نوربخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش، غلامرضا نيک صفت، جعفر نقمی، رسول وريايی، محمد وفايی، حميد وارسته، مراد همتی،هادی هادی زاده يزدی، احمد هادوی، فريدهاشمی، ناصر هاشمی، بهاره هدايت، عليرضا هندی،احسان هوشمند، پرويز همايونی، علی فريد يحيايی، رحيم ياوری، ابراهيم يزدی، حسن يوسفيان آرايی، لطف الله يوسف قهاری، مير محمود يگانلی.

Friday 20 November 2009

جایگاه ملت ایران در مبارزات سیاسی کنونی


هو شنگ کر دستانی

جایگاه ملت ایران در مبارزات سیاسی کنونی

چند ماهی از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی می گذرد. انتخاباتی که اعلام نتیجه آن، آغاز جنبش و حرکت مردمیِ بی سابقه ای شد که نه تنها ایران را تکان داد، بلکه افکار عمومی دنیا را نیز شگفت زده کرد.پیرامون نتیجه انتخابات و رویدادهای خونبار پس از آن، بسیار گفته و نوشته شده است. اکنون با گذشت زمان فرصتی پدید آمده است که به بررسی واقع بینانه تر و به دور از هیجان پیرامون این رویدادمهم تاریخی بپردازیم.از چند ماه مانده به برگزاری انتخابات که نامزدهای آن همگی برگزیده شورای نگهبان بودند تا کنون که جنبش مردمی همچنان حضور پویا و پرتوان خودرادر صفحه سیاسی ایران نشان می دهد چندعامل مهم، تأثیرگذار بوده اند که به طورفشرده به نقش مثبت و منفی آن ها اشاره می کنیم.نخست، حضور میلیونی مردم از جان گذشته به ویژه جوانان دلیر و بانوان شیردل در صحنه مبارزه سیاسی است که برای رسیدن به آزادی و استقرارحاکمیت ملی و پایان بخشیدن به بساط استبدادمذهبی دلاوارنه به پا خاسته اند.دوم، کار بدستان جمهوری اسلامی هستندکه اهرم های قدرت اجرایی را در دست دارند و حاضرند برای حفظ آن مردم آزادیخواه ایران را به خاک و خون بکشانند.سوم، اپوزیسیون درون حاکمیت اسلامی است که اصلاح طلب نامیده می شود. سردمدار ان این جناح کسانی هستند که در

30

سال گذشته مصدر کارهای مهم اجرایی بوده و اکنون در اثر رقابت های درون حاکمیت از حوزه قدرت به دور افتاده اند. اینان

در صحنه مبارزه به سود خود استفاده نموده تا شاید قدرت از دست رفته را بار دیگر به دست آورند. مبارزه بی امان کسب قدرت در میان سردمداران دو جناح حاکمیت تا آنجا پیش رفته است که به امکان زیاد سرانجام به حذف یکی و به سود دیگری تمام خواهد شد.

آنچه در این میان برای سران هر دو جناح مطرح نبوده و نیست، برچیده شدن بساط استبداد مذهبی و تحقق آزادی و استقرار حاکمیت ملی است. آنها در هر زمینه که با هم اختلاف و رقابت داشته باشند در حفظ نظام اسلامی با همدیگر هم رأی و هم عقیده هستند. در حقیقت مبارزه بی امان کسب قدرت این دو گروه یا دو مافیا برای رسیدن به قدرت و سوءاستفاده های کلان مالی پس از آن است.

چهارم، دخالت های پنهان و آشکار سیاسی و تبلیغاتی دولت های قدرتمند غربی، روسیه و چین است که می کوشند در راستای منافع اقتصادی و سیاسی خود از یکی از جناح های درون حاکمیت حمایت کنند.

علاقمندی دولت آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی نه در جهت برچیده شدن جمهوری اسلامی – که برخی از هموطنان خوش باور سال هاست در انتظار وقوع آن هستند- بلکه جابجایی افراد در رأس قدرت اجرایی است. آنها هنوز هم به این امکان جابجایی امیدوار می باشند. از این رو، می کوشند حضور میلیونی مردم آزادیخواه ایران را در جهت حمایت از نامزدهای اصلاح طلب وانمود نمایند. دولت های چین و روسیه نیز، بخاطر منافع اقتصادی وسیاسی از جناح حاکم در جمهوری اسلامی پشتیبانی می کنند. آنها چه بسا انتظار داشته باشند در بازی با برگ جمهوری اسلامی در داد و ستدهای سیاسی خود از آمریکا و اروپا امتیاز بگیرند.واقعیت این است که شرایط امروز در ایران به گونه ایست که جامعه به دو گروه متخاصم و رو در روی هم تقسیم شده است. یکی گروه شامل سرداران و سران رانت خوار پاسداران و بسیجی ها می شود که به منابع کلان مالی دست یافته اند و ادامه چپاول خود را در بقای جمهوری اسلامی می دانند. از این رو حافظ و پشتیبان آنند. و دوم پاسداران، بسیجـی هـا، لــباس شخصی ها، مزدوران و عوامل امنیتی هستند که به دلیل برخورداری از حقوق و مزایا ی فوق تصور در جامعه فقرزده ایران حامی و پشتیبان نظامند. و سرانجام مردم کم درآمد و آلونک نشین های دور شهرها و مردم دهات و روستاها که به دلیل کمک های مالی ناچیزی که دریافت می دارند خواهان تغییر وضع موجود نیستند. اینان و گروهی از کارمندان بی تخصص و کم درآمد دولت کسانی هستند که به دلیل ترس یا نیاز مالی به احمدی نژاد رأی داده اند. اما اکثریت بزرگی که در انتخابات شرکت کرده و به احمدی نژاد رأی نداده اند، را نمی توان جزو طرفداران نظام دانست. این ادعای علی خامنه ای که می گوید 84 درصد واجدین شرایط که در انتخابات شرکت کردند نظام اسلامی را تأیید می کنند، به دلایل متعدد، ادعایی است نادرست وغیر قابل قبول است درصد بالایی از آرای داده شده به مهدی کروبی به ویژه میرحسین موسوی را نمی توان متعلق به هواداران نظام دانست. چرا؟ زیرا با شعارهائی که هم اکنون در تمام راهپیمائیها و تظاهرات میلیونی مردم ایران مشاهده میشود اصل نظام زیر سئوال رفته و مخالفت مردم با ولایت فقیه در برگزاری تظاهرات خودنمائی میکند و بهمین دلیل میتوان گفت شرکت غالب مردم در انتخابات و دادن رأی به نامزدهای دیگر صرفا یک عمل تاکتیکی بوده است نه اعتقادی .لازم به یادآوری است که هواداران هر دو جناح حاکمیت، مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می کردند چون می توانستند آنرا در جهت مشروعیت بخشیدن به نظام اسلامی به حساب بیاورند. این همان چیزی است که سازمانها، شخصیت های سیاسی و روشنفکران تحریم کننده انتخابات نسبت به آن هشدار می دادند. تحریم کنندگان استدلال می کردند که برنده انتخابات الزاماً کسی نیست که بیشترین رأی را خواهد آورد بلکه کسی است که از پیش تعیین شده است. به باور آنها حضور یا عدم حضور مردم تأثیری در نتیجه انتخـابـات نداشت و تنها دست آویزی می شـد کــه حاکمیت ادعا کند «نظام» مورد قبول و پذیرش اکثریت مردم ایران است. حتی اصلاح طلبان هم استقبال مردم از انتخابات را به دلیل حمایت پشتیبانی از نامزدهای خود به حساب آورند.به طور منطقی نمی توان درصد رسمی اعلام شده در مورد شمار شرکت کنندگان در انتخابات را باور داشت. اگر در شمارش آراء تقلب شده است از کجا که در آمار شرکت کنندگان دست برده نشده باشد.حتی اگر آمار اعلام شده توسط وزارت کشور را درست فرض کنیم باید بپذیریم کسانی که در انتخابات شرکت نکردند بعلاوه درصد بالایی که تحت تأثیر تبلیغات برای نخستین بار در انتخابات شرکت نمودند و به نامزدهای اصلاح طلب رأی دادند کسانی هستند که جمهوری اسلامی را در کلیت آن رد می کنند که رقمی است قابل توجه آزادیخواهان، روشنفکران، سیاسیون و رسانه های خبری ایرانی خارج از کشور.تبلیغاتی که در چند ماه پیش از انتخابات از سوی رسانه های خبری ایرانی و فارسی زبان بیگانه در جهت تشویق مردم به شرکت در انتخابات و رأی دادن به نامزد اصلاح طلبان شد در 30 سال گذشته بیسابقه بوده. چنانچه تنها یک دهم این تبلیغات در گذشته از نیروهای ملی آزادیخواه می شد شاید سرنوشت امروز مردم ایران غیر از این می بود که هست. گذشته بر نمی گردد، از هم اکنون باید با خواستهای بخش بزرگی از جامعه که شعار آزادی و مردم سالاری سر داده و برای تحقق آن تا پای جان ایستاده اند هم صدا و همراه شد.این استدلال که برای تغییر در جمهوری اسلامی به دلیل قدرتمند بودن و بیدادگری های سردمداران اسلامی راهی جز حرکت گام به گام و حمایت از اصلاح طلبان نیست به دلایلی استدلال درستی نیست. اگر از پیشینه سیاسی اصلاح طلبان و پرونده اقداماتشان در دورانی که در رأس قدرت بوده اند هم صرفنظر نماییم به گواهیاندونزی امروز پرجمعیت ترین و قدرتمند ترین کشور مسلمان جهان می باشد.در هندوستان دوران استعمار انگلستان هم بسیاری از رهبران سازمان کنگره از جمـله موتی نهرو، پدر جواهر لعلنهرو طرفدار همکاری با دولت استعمارگر و رسیدن گام به گام تحت الحمایگی و نه استقلال بودند. آنها با پیروی از همین تز در انتخابات ایالتی و شهری شرکت کردند و پیروزی های زیادی هم بدست آوردند. ولی هیچ یک از این پیروزی ها منجر به استقلال سیاسی مردم هند نشد. رهبرانی چون گاندی، ابوالکلام آزاد و جواهر نهرو با درک این واقعیت که دوران استعمار کهن به سر رسیده است با بسیج نیروهای مردم سرانجام استعمارگران را ناگزیر به پذیرش استقلال هندوستان کردند . اکنون وظیفه آزادیخواهان و روشنفکران ما این است که با درک این واقعیت که دوران استبداد به سرآمده و نظام های استبدادی در اثر اراده ملت ها یا سرنگون شده یا در حال سرنگون شدن هستند و نیز این واقعیت که چراغ عمر نظام استبداد مذهبی در ایران رو به خاموشی است، از خواست مردم که رسیدن به آزادی و برپایی نظامی مردم سالار است، حمایت کنند و آنان را در این مبارزه سرنوشت ساز تاریخی به هر شکل ممکن یاری دهند و اطمینان داشته باشند که اگر رهبران مشروطیت از واکنش نظامی استبداد پادشاهی و تهدیدهای نظامی روسیه تزاری می هراسیدند ملت ایران به مشروطیت دست نمی یافت .. اگر مصدق از تهدیدهای امپراطوری قدرتمند انگلستان می هراسید ملی کردن صنعت نفت امری محال بود. اگر سوکارنو از واکنش نظامی هلند وحشت می کرد، اندونزی به استقلال نمی رسید و سرانجام اینکه هندوستان استقلال نمی یافت، تا در سایه آزادی و مردم سالاری بخت آنرا داشته باشد که یکی از قدرت های بزرگ آینده جهان باشد.

Sunday 15 November 2009

خط فارسی در تاجیکستان

خط فارسی در تاجیکستان

متأسفانه درسالهای اخیرابرهای سیاه چنان زندگی مردم مارا فراگرفته که اگریک خبرمسرت با ر وخوشحال کننده ای، هر چقدر هم که کوچک باشد ، به ما برسد مارا غرق درلذت وشادی می کند.
تغییرخط در کشورآریایی نژاد وهم زبان ما تاجیکستان، که زمانی بخشی از خراسان بزرگ بود، یکی ازآن موارد است که هر ایرانی مطلع از این واقعه خوشحال شده است بخصوص که ما ایرانیان خود مشوق مردم تاجیک دراین امربودیم.
چندی قبل سازمان پان ایرانیستهای ایران اطلاع دادند که عربستان سعودی با دعوت از برخی فرهنگیان وادب دوستان تاجیکستان به عربستان، عنوان نمودند که مردم تاجیک مسلمان هستند ومردم مسلمان باید خط عربی را جایگزین خط فعلی (روسی) نمایند . نویسندگان وبلاگ جبهه ملی ایران در خارج از کشور، پس از اطلاع ازاین جریان، طی مقالانی، عوارض و اشکالاتی را که قبول خط عربی برای مردم فارسی زبان تاجیکستان ایجاد مینماید ، توضیح داده و منتشر کردند ، از انجمله است اشکال نبودن حروف (پ.چ.ژ.گ) در زبان عربی. سپس با ترجمه این مقالات وارسال آنها به سفارت تاجیکستان وفرهنگستان ان کشور، وظیفه خود را انجام دادند .
خوشبختانه اطلاع حاصل شد که سرانجام فرهنگستان تاجیکستان نه تنها با روشنگری دست اندرکاران جبهه ملی ایران بلکه با تشخیص دولت وملت تاجیکستان خط آبا و اجدای خود را که سالهاازآن دوربودند، برگزید.
تاجیکستان کشوریست که ملت ده میلیونی آن بیشترکشاورزند وپایتخت تاجیکستان شهر تازه تأسیس شده دوشنبه است. این شهردرحال حاضرتقریباً دارای هفتاد هزارنفرجمعیت است. در قدیم شهردوشنبه قصبه بزرگی بوده و روزهای دوشنبه درآنجا بازارخرید وفروش عمومی تشکیل میشده، لذا از ان دوران این شهر بدین نام معروف شده است. . مردم تاجیک آریائی نژاد هستند. یکی ازمحصولات مهم تاجیکستان پنبه می باشد همینطورگندم وجو وچغندرقند و دامداری درآنجا رواج کامل دارد. مردم تاجیکستان سخت به فرهنگ والای خود مینازند وحق هم دارند،جالب اینکه شهر دوشنبه به چهاربخش تقسیم شده، بخش مولانا جلال الدین بلخی،اسماعیل سامانی ، رودکی و فردوسی. درهر کوچه وبرزن از شهرهای تاجیکستان مجسمه هایی ازبزرگان ایران وخراسان بزرگ به چشم می خورد. مردمان تاجیکستان ، مانند بقیه مردم خراسان بزرگ بسیار مهمان نوازهستند . این کشور رو به پیشرفت است.
باتبریک به مناسبت تغییرخط وبه امید تعالی و خوشبختی برای کشور ومردم تاجیک.

شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
22 ایان 1388 برابر با 11 نوامبر 2009

Thursday 12 November 2009

مبارزه مسالمت امیز و 16 اذر

شانزده آذراهورایی،روز دانشجو در راه است-اتحادیه ی دانشجویان و دانش اموختگان ایران

هم میهنان گرامی! امسال سالگرد 16 آذر پس از 56 سال حال و هوای دیگری دارد. در ان سال به دستور رژیم وقت، دستور داده شد تا نظامیان به حریم دانشگاه تهران هجوم برده و سه آذر اهورایی به نام های شریعت رضوی،بزرگ نیا و قندچی را به خاک و خون بکشند.برای این که ان ها با کودتای امریکایی-انگلیسی علیه دولت ملی دکتر مصدق مخالفت کرده بودند.امسال اما قرار است دانشگاه محل حضور جنبش سبزی باشد که برای ازادی،دموکراسی و حقوق بشر و علیه دیکتاتوری نظامی-مذهبی حاکم به راه افتاده است. نظر به اهمیت این روز تاریخی و نقشی که به ویژه امسال در پیشبرد جنبش ازادی خواهی ملت ایران داردو سبز ها تصمیم گرفته اند با تظاهرات گسترده و در بیش از 200 دانشگاه ،این روز را به روز ازادی خواهی ملت ایران تبدیل کنند،لازم دانستیم تحلیلی از شرایط کنونی جنبش و نیرو های درگیر با ان ارایه دهیم.
تضاهرات گسترده ی 13 آبان روز دانش اموز ،نشان داد که جناح نظامی-امنیتی حکومت ،تصمیم گرفته است با مشت اهنین با مردم معترض برخورد کند.به راستی خشونت و ضرب وشتم در روز 13 آبان شاید در چند ماه گذشته و البته جز روز 30 خرداد ماه، کم نظیر بوده باشد.اگاهی دقیق داریم که گروه زیادی از دختران و پسران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تئوری مشت اهنین در ان روز فرصت بروز عینی یافت.البته گستردگی تظاهرات بر خشم خشونت طلبان افزود به گونه ای که در تمام کوچه و خیابان های مرکزی تهران و چند شهر دیگر ،برمردم شوریدند و زدند و گرفتند و توهین کردند.
این برخود حاکی از یک تصمیم قاطع برای سرکوب به جای مدارا و گفتگو است. شاید بتوان گفت اخرین بار خواهد بود که جناح نظامی-مذهبی حاکم اراده ی خشونت بار خود را ازمایش می کند تا بلکه جنبش را از این راه متوقف کرده تا نیاز به گفتگو و امتیاز دهی نداشته باشند.فراموش نکنید که بلا فاصله پس از برگزاری راهپیمایی روز قدس،بهنود شجاعی اعدام شد تا حکومت به زعم خود به معترضین نشان بدهد که عقب نشینی نمی کند. در چند روز پس از تظاهرات 13 آبان نیز احسان فتاحیان را اعدام می کنند تا به مردم پیام بدهند.بنابراین جای هیچ تردیدی وجود ندارد که حاکمیت نظامی-امنیتی تصمیم دارد با مشت اهنین پاسخ ازادی خواهان را بدهد.جالب این است که برخی عناصر به شدت تند رو مثل کوثری و حسینیان با مصاحبه با روزنامه ی اعتماد ،نه تنها هیچ ابایی از افشای برنامه های سرکوب ندارند بلکه در صدد بر می ایند تا زمینه های اجتماعی این کار را اماده سازند. برای نمونه سردار کوثری اعلام می کند که برنامه ی سرکوب و اعترافگیری توسط قرار گاه ثاراله صورت می گیرد که این قرار گاه زیر نظر شورای امنیت ملی است که تصمیم های ان با امضای رییس جمهوری و تایید رهبری قابل اجرا شدن است.و چند روز پس از ان،روح اله حسینیان نیز اعلام می کند که برنامه ی پارازیت ها و کنترل و فیلترینگ رسانه های اینترنتی و سایر برنامه های مقابله جویانه که توسط سپاه،اطلاعات و نیروی انتظامی صورت می پذیرد،زیر نظر شورای امنیت ملی هماهنگ می شود.با این اظهارات در صدد هستند تا اقدامات غیر قانونی خود را مثلا قانونی جلوه بدهند.
جناح نظامی-امنیتی می خواهد به مردم القا کند که تصمیم به سرکوبی و ایستادگی در مقابل خواست قانونی مردم جدی است.از سوی دیگر به نظر می رسد با شعار های مرگ افرین یا رادیکال معترضین که در روز 13 آبان و پس از سرکوب وحشیانه صورت گرفت ،بخشی از جنبش سبز به رویارویی تمام قد با خامنه ای و سپاه پرداخته است. این در حالی است که بخش سنتگرای حاکمیت یا جناح روحانی-بازاری دیکتاتوری حاکم،برخورد های خشونت امیز با مردم را تایید نمی کند و نیز جناح اصلاح طلبان فعال در جنبش سبز نیز از طرح شعار های مرگ افرین رضایت ندارند.
هر اندازه شدت سرکوب افزایش پیدا کند نه تنها از روند رو به رشد جنبش نمی کاهد ،بلکه ان را رادیکال تر می کند.زیرا این جنبش به یک حزب و گروه و جناح وابسته نیست که به سرعت از حرکت بیفتد. بلکه ملیون ها ایرانی یا همان طبقه ی متوسط شهری از ان پشتیبانی می کنند. پس ،سرکوب ان را از بین نمی برد بلکه تیز تر و رادیکال تر می کند.سپاه با حمایت صریح خامنه ای تصمیم گرفته است تا با سرکوب و خشونت این جنبش را از نفس بیندازد. جنبش نیز با هر اقدام خشونت امیز حکومت رادیکال تر می شود. ولی ایا باید تن به چنین معادله ای داده شود؟ایا باید در مقابل عمل وحشیانه ی انان دست به طرح شعار ها یا احیانا رفتار تند و رادیکال زد؟
به باور ما چنین رویه ای نمی بایست تایید شود.طرح شعار هایی چون جمهوری ایرانی یا جانم فدای ایران یک حق و یک اقدام مدنی و خردمندانه است. اما طرح شعار هایی که مرگ این و ان را بخواهد ،ما را به سمت یک جنبش غیر عقلانی می کشاند. پیشنهاد ما به کوشندگان سیاسی و گروه های ازادی خواه و دموکرات این است که شعار هایی که به خشونت گران بهانه ی سرکوب بیشتر داده و یا جنبش را به رادیکالیزم کور می کشاند را ترویج نکرده و بلکه از گسترش ان جلوگیری نمایند.این کار موجب خواهد شد تا اولا بخش نظامی-امنیتی دیکتاتوری حاکم،در مقابل اعتراضات بخش روحانی-بازاری ان که بر این باور است که نباید مردم را سرکوب کنید، بهانه ای برای توجیه کار خود نداشته باشد و از دیگر سو اصلاح طلبان نیز از جنبش سبز فاصله نگیرند.فراموش نکنیم که در انقلاب بهمن 57 که امروز در موضع نقد ان قرار گرفته ایم نیز برخی شعار های احساسی مثل مرگ بر این دولت و ان دولت موجب شد تا پس از پیروزی دستمایه ی تند روی برخی همچون اشغال سفارت امریکا شود.اینک چرا باید اشتباه گذشته تکرار شود. چرا باید برخی دولت ها را از همین روز با جنبش خود دشمن کنیم؟مرگ بر دیکتاتور به مفهوم مرگ بر مناسبات ظالمانه ای است که بر ما حاکم کرده اند.اما مرگ بر فلان شخص و فلان دولت به چه مفهوم است؟ جز یک عمل احساسی و عکس العملی است؟جالب این است که برخی اصلاح طلب ها به جای محکوم کردن شعار مرگ بر فلان دولت،به طور مرتب شعار جمهوری ایرانی را محکوم می کنند که ناشی از عمل غیر منطقی و تناقض امیزشان است.
باید جنبش سبز روند مبارزه ی منطقی خود را پی بگیرد و از تند روی پرهیز نماید. شاید خواست اصلی تند رو های نظامی این باشد که با برخورد های خشن خود، مردم را به جاده ی تند روی انداخته و به مرور جنبش را لاغر و لاغر تر کنند تا امکان سرکوب ان فراهم گردد.تند روی موجب می شود تا توده های مردم از جنبش عقب بیفتند و این به صلاح ما نیست.
16 آذر فرصتی است تا همه ی دانشجویان و جوانان و احاد شهروندان با هم شوند و ازادی زندانی سیاسی،ازادی بیان و عقیده و پرهیز از خشونت را فریاد بزنند.باید نشان داد که جنبش همچنان صلح طلب است و مرگ را برای هیچ فرد یا دولتی نمی خواهد.البته شعار هایی که عمق استراتژیک جنبش را نشان بدهد،یک حق طبیعی است. ان چه رفتار جنبش را غیر مسالمت جو نشان می دهد،شعار ها یا رفتاری است که مقدمه ی مرگ و خشونتگرایی را تایید کند.ما در 16 آذر ماه و پس از ظهر همان روز به سوی دانشگاه تهران سنگر آزادی راهپیمایی ارام خواهیم کرد و اگر چه نیرو های رنگا رنگ حکومت با باتوم و قمه و گاز فلفلی و اشک اور،به پیشوازمان می ایند اما به ان ها خواهیم گفت که از شما متنفر نیستیم و حتا شما را دشمن نمی دانیم ،پس دست از خشونت ورزی خود بردارید.
باور ما بر این است که اگر همه ی تشکل ها و شخصیت ها بدون ترس از سرکوب و زندان اما با بیان صلح امیز از همگان دعوت کنند که در این تظاهرات ارام و مسالمت امیز شرکت کنند و خود نیز پیشاپیش مردم به حرکت در ایند زمینه های خشونت از میان خواهد رفت.ما عزیزانی داریم که زندانی شده اند. حقوقی داریم که پایمال شده است. مطالباتی داریم که بر روی زمین مانده است. اما ما امروز با هم شده ایم.ما امروز همه با هم هستیم. پس باید بتوانیم به حقوق خود دست یازیم.
شنیده ایم که گروهی از شهروندان عزیز به دلیل خشونت وحشیانه ی روز 13 آبان تحت تاثیر سخنان کسانی که سخن از انتقام جویی به میان اورده اند،حرف از تلافی در روز 16 آذر می زنند. باور ما این است که هرگونه انتقامجویی نه تنها با اهداف جنبش سبز هماهنگی ندارد و امری غیر عقلانی است بلکه در جهت خواست دیکتاتوری نظامی-مذهبی حاکم است.بهترین راه مبارزه همان شیوه ی مسالمت امیزی است که ملیون ها ایرانی را فرصت حضور در مبارزه خواهد داد.سالیانی است که نظامیان حاکم در انتظار نشسته اند تا جنبش ازادی خواهی به راه کور خشونت کشیده شود تا ان ها مشروعیت سرکوبی ان را از بخشی از افکار عمومی اخذ نمایند. اما باید با عمل و نظر مسالمت جویانه ی خود نقشه های انان را نقش بر اب کنیم.
مردم ما نیاز به قیم و دیکتاتورو سرکوبگر ندارند. مردم ما می خواهند خود در باره ی سرنوشت خود تصمیم بگیرند.این یک خواست قانونی و انسانی است که همه ی دنیا نیز از ان پشتیبانی می کند. باید همگان در روز 16 آذر به خیابان امده و به صورت مسالمت امیز این حق را فریاد بزنیم. هیچ فرد و گروه و دسته ای حق ندارد از بیم بازداشت و کتک و زندان این روز را در خانه بماند و به میدان نیاید. ما این حق را فریاد می زنیم اگر چه می دانیم دیکتاتوری حاکم از این فریاد ما به شدت عصبانی است.امروز رمز پیروزی ما در همبستگی و پایداری و نه ترسیدن و در عین حال،منطقی رفتار کردن ما است.این رمز را به خاطر بسپاریم.
اتحادیه ی دانشجویان و دانش اموختگان ایران
بیستم آبان 1388

Monday 9 November 2009

خرید سپاه پاسداران

چک یک میلیارد و پانصد میلیون دلاری خریدار مخابرات ایران

خریدار نیمی از سهام مخابرات در قالب یک چک، 20 درصد از قیمت را در پایان مهلت قانونی پرداخت کرد
شرکت خریدار مخابرات ایران در پایان مهلت قانونی یک میلیارد و پانصد میلیون دلار، به حساب دولت واریز کرد و با این کار، معامله مخابرات قانونی شد.
چهل و پنج روز پیش چند شرکت وابسته به سپاه پاسداران ایران به همراه ستاد اجرایی فرمان امام موسسه زیر نظر آیت الله خامنه ای رهبر ایران، سهام هشت میلیارد دلاری شرکت مخابرات را در غیاب رقیب بخش خصوصی خریداری کرد.
پرداخت نقدی چنین پول هنگفتی از کمتر خریداری ساخته است و صدور چک با این مبلغ توانایی مالی خریداران سهام شرکت مخابرات را نشان می دهد.
فروش نیمی از سهام مخابرات به نهادهای نیمه دولتی با انتقادهای گسترده ای مواجه شد و مجلس و سازمان بازرسی اعلام کردند که این معامله را بررسی خواهند کرد.
کمیسیون ویژه پیگیری و نظارت بر اصل 44 قانون اساسی مجلس اعلام کرد که از توضیح وزارت اقتصاد در باره نحوه واگذاری شرکت مخابرات ایران به چند شرکت وابسته به سپاه پاسداران قانع نشده است.
سازمان بازرسی هم تحقیقاتی در این باره انجام داد اما هیچ گزارشی در این باره منتشر نشده است.
شورای رقابت هم که به تازگی تشکیل شده و در زمینه رقابت و جلوگیری از انحصار مسئولیت دارد، تاکنون تصمیمی در این زمینه نگرفته است.
جمشید پژویان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که ریاست این شورا را بر عهد دارد به خبرگزاری مهر گفته است این شورا چهارشنبه (20آبان) جلسه ای در باره این معامله برگزار می کند.
این نشست بعد از قانونی شدن معامله انجام می شود اما آقای پژویان می گوید که "اگر تشیخص داده شود که موضوعی در حوزه مسئولیت و اختیارات شورا است، حتی در صورتی که رقابت چند سال گذشته انجام شده باشد، وارد مسئله شده و در مورد آن تصمیم گیری می کند."
به گفته آقای پژویان، شورای رقابت ابتدا باید در باره منصفانه بودن معامله تصمیم گیری کند به این معنی که "شورا تصمیم می گیرد که آیا به بحث ابطال معامله یا دخالت در شکل معامله وارد شود یا تنها به کنترل بازار خصوصی شده بپردازد."
شورای رقابت این قدرت را دارد در صورتی که تشخیص دهد معامله اشکال داشته آن را باطل کند.

سالروز

سالروز شهادت دکترسیدحسین فاطمی
عصر روز سه شنبه نوزدهم آبانماه سالروز شهادت دکترسیدحسین فاطمی شهید راه آزادی طبق روال همه ساله برسر مزارش درابن بابویه گرد هم میآییم ونسبت به آن شهیدوالامقام ادای احترام
مینمائیم . وسیله رفت وبرگشت راس ساعت سه بعد ازظهر درمیدان هفت تیر مقابل مسجد الجواد
مهیا ست .
17/ 8 / 88 جبهه ملی ایران – کمیته تشکیلات استان تهران

Friday 6 November 2009

شعر معروف عقاب و زاغ از دکتر خانلری

عقاب (دکترناتل خانلری)
گشت غمناك دل و جان عقاب چو از و دور شد ايام شباب ديد كش دور به انجام رسيد آفتابش به لب بام رسيد بايد از هستي دل بر گيرد ره سوي كشور ديگر گيرد خواست تا چاره ي نا چار كند دارويي جويد و در كار كند صبحگاهي ز پي چاره ي كار گشت بر باد سبك سير سوار گله كاهنگ چرا داشت به دشت ناگه از وحشت پر ولوله گشت وان شبان ، بيم زده ، دل نگران شد پي بره ي نوزاد دوان كبك ، در دامن خار ي آويخت مار پيچيد و به سوراخ گريخت آهو استاد و نگه كرد و رميد دشت را خط غباري بكشيد ليك صياد سر ديگر داشت صيد را فارغ و آزاد گذاشت چاره ي مرگ ، نه كاريست حقير زنده را فارغ و آزاد گذاشت صيد هر روزه به چنگ آمد زود مگر آن روز كه صياد نبود آشيان داشت بر آن دامن دشت زاغكي زشت و بد اندام و پلشت سنگ ها ازكف طفان خورده جان ز صد گونه بلا در برده ساله ها زيسته افزون ز شمار شكم آكنده ز گند و مردار بر سر شاخ و را ديد عقاب ز آسمان سوي زمين شد به شتاب گفت كه :‹‹ اي ديده ز ما بس بيداد با تو امروز مرا كار افتاد مشكلي دارم اگر بگشايي بكنم آن چه تو مي فرما يي ›› گفت : ‹‹ ما بنده ي در گاه توييم تا كه هستيم هوا خواه تو ييم بنده آماده بود ، فرمان چيست ؟ جان به راه تو سپارم ، جان چيست ؟ دل ، چو در خدمت توشاد كنم ننگم آيد كه ز جان ياد كنم ›› اين همه گفت ولي با دل خويش گفت و گويي دگر آورد به پيش كاين ستمكار قوي پنجه ، كنون از نياز است چنين زار و زبون ليك نا گه چو غضبناك شود زو حساب من و جان پاك شود دوستي را چو نباشد بنياد حزم را بايد از دست نداد در دل خويش چو اين راي گزيد پر زد و دور ترك جاي گزيد زار و افسرده چنين گفت عقاب كه :‹‹ مرا عمر ، حبابي است بر آب راست است اين كه مرا تيز پر است ليك پرواز زمان تيز تر است من گذشتم به شتاب از در و دشت به شتاب ايام از من بگذشت گرچه ازعمر ،‌دل سيري نيست مرگ مي آيد و تدبيري نيست من و اين شه پر و اين شوكت و جاه عمرم از چيست بدين حد كوتاه؟ تو بدين قامت و بال ناساز به چه فن يافته اي عمر دراز ؟ پدرم نيز به تو دست نيافت تا به منزلگه جاويد شتافت ليك هنگام دم باز پسين چون تو بر شاخ شدي جايگزين از سر حسرت بامن فرمود كاين همان زاغ پليد است كه بود عمر من نيز به يغما رفته است يك گل از صد گل تو نشكفته است چيست سرمايه ي اين عمر دراز ؟ رازي اين جاست،تو بگشا اين راز›› زاغ گفت : ‹‹ ار تو در اين تدبيري عهد كن تا سخنم بپذيري عمرتان گر كه پذيرد كم و كاست رگري را چه گنه ؟ كاين ز شماست ز آسمان هيچ نياييد فرود آخر ا زاين همه پرواز چه سود ؟ پدر من كه پس ا زسيصد و اند كان اندرز بد و دانش و پند بارها گفت كه برچرخ اثير بادها راست فراوان تاثير بادها كز زبر خاك و زند تن و جان را نر سانند گزند هر چه ا ز خاك ، شوي بالاتر باد را بيش گزند ست و ضرر تا بدانجا كه بر اوج افلاك آيت مرگ بود ، پيك هلاك ما از آن ، سال بسي يافته ايم كز بلندي ،‌رخ برتافته ايم زاغ را ميل كند دل به نشيب عمر بسيارش ار گشته نصيب ديگر اين خاصيت مردار است عمر مردار خوران بسيار است گند و مردار بهين درمان ست چاره ي رنج تو زان آسان ست خيز و زين بيش ،‌ره چرخ مپوي طعمه ي خويش بر افلاك مجوي ناودان ، جايگهي سخت نكوست به از آن كنج حياط و لب جوست من كه صد نكته ي نيكو دانم راه هر بر زن و هر كو دانم خانه ، اندر پس باغي دارم وندر آن گوشه سراغي دارم خوان گسترده الواني هست خوردني هاي فراواني هست ›› **** آن چه ز آن زاغ چنين داد سراغ گندزاري بود اندر پس باغ بوي بد ، رفته ا زآن ، تا ره دور معدن پشه ، مقام زنبور نفرتش گشته بلاي دل و جان سوزش و كوري دو ديده از آن آن دو همراه رسيدند از راه زاغ بر سفره ي خود كرد نگاه گفت :‹‹ خواني كه چنين الوان ست لايق محضر اين مهمان ست مي كنم شكر كه درويش نيم خجل از ما حضر خويش نيم ›› گفت و بشنود و بخورد از آن گند تا بياموزد از او مهمان پند **** عمر در اوج فلك بر ده به سر دم زده در نفس باد سحر ابر را ديده به زير پر خويش حيوان راهمه فرمانبر خويش بارها آمده شادان ز سفر به رهش بسته فلك طاق ظفر سينه ي كبك و تذرو و تيهو تازه و گرم شده طعمه ي او اينك افتاده بر اين لاشه و گند بايد از زاغ بياموزد پند بوي گندش دل و جان تافته بود حال بيماري دق يافته بود دلش از نفرت و بيزاري ، ريش گيج شد ، بست دمي ديده ي خويش يادش آمد كه بر آن اوج سپهر هست پيروزي و زيبايي و مهر فر و آزادي و فتح و ظفرست نفس خرم باد سحرست ديده بگشود به هر سو نگريست ديد گردش اثري زين ها نيست آن چه بود از همه سو خواري بود وحشت و نفرت و بيزاري بود بال بر هم زد و بر جست ا ز جا گفت : كه ‹‹ اي يار ببخشاي مرا سال ها باش و بدين عيش بناز تو و مردار تو و عمر دراز من نيم در خور اين مهماني گند و مردار تو را ارزاني گر در اوج فلكم بايد مرد عمر در گند به سر نتوان برد ›› **** شهپر شاه هوا ، اوج گرفت زاغ را ديده بر او مانده شگفت سوي بالا شد و بالاتر شد راست با مهر فلك ، همسر شد لحظه‎ يي چند بر اين لوح كبود نقطه ‎يي بود و سپس هيچ نبود

Thursday 5 November 2009

فیلم تکان دهنده ضرب و شتم “ندایی”دیگر از سوی ماموران ویژه سپاه تهران با باتوم

مقاله ای جالب از اقای علی ضرابی

قدرتمندترین مرد جهان

شاید کسانیکه عنوان بالا را می خوانند تصور کنند منظور از قوی ترین مرد جهان آقای حسین رضازاده قهرمان بزرگ وزنه برداری است که تاکنون مردی به قدرتمندی او دیده نشده درست است که رضازاده قویترین مرد تمام ادوارتاریخ وزنه برداری دنیا است ولی منظورنویسنده ازقدرتمندترین مرد جهان کسی است که حتی یک وزنه 3 کیلویی را هم شاید نتواند اززمین بلند کند.
اوشخصی است به نام اسامه بن لادن کسی است که سالها است دولت های بزرگ جهان پی دستگیری اوهستند ومیلیاردها دلارهزینه بدست آوردن زنده یا مرده اوکرده اند ولی اوهمچنان برمسند قدرت نشسته وبه ریش تمام ارتشبدها وفیلد مارشال های جهان وحتی آقای بوش وتومی بلر وبقیه رجال وجنگاوران جهان می خندد اوهرکس را بخواهد می کشد وهرکجا را که بخواهد آتش می زند ودرآن واحد آسمان خراش های عظیم را با خاک یکسان می کند وکاراو از فرمانداری دوزخ گذشته بلکه مالک الرقاب آن است.
اونه لشکری دارد نه توپ،وطیاره ای ونه ارتشبدهایی رنگارنگ را به خدمت گرفته. دولت های بزرگ وهمینطورنیروهای ناتو، اطراف محلی را که می گویند اوزندگی می کند محاصره کرده و درحال یورش به وی می باشند اما هیچ چیزی به اوکارگر نیست ولی هرروز درگوشه ویا گوشه هائی ازدنیا زخمی ازاو به پیکر ناتوان قدرت های نظامی دنیا می نشیند؟ دولت امریکا صدام حسین رئیس جمهورعراق را درچند هفته مثل موش ازسوراخ بیرون کشید ولی درمقابل اوآقای بوش هم سرش را پایین انداخته وانگشت تحیر به دندان گرفته. میلیاردها بودجه ملل مختلف بخصوص امریکا سالهاست صرف مبارزه با این آقای 63 کیلویی می شود همه مردم دنیا ازرجال سیاسی گرفته تا ارتشبدهای کبیر وبه نظرمی رسد خود آقای بن لادن هم ازاین ضعف جهانیان خنده اش می گیرد.
واقعاً اوکیست وازچه جنسی ساخته شده شاید قالیچه حضرت سلیمان به او ارث رسیده شاید هم اسفندیار روئین تن است. تلفن،موبایل اوهم قابل تعقیب نیست درصورتیکه تلفن بنده وشما را ظرف بیست دقیقه ردیابی می کنند. میگویند اوثروت زیادی دربانک ها دارد ولی هیچ قدرتی حق دست درازی به پول آقای بن لادن را ندارد مثل اینکه وجوه او در بانکها مثل آتش است هرکس بخواهد به آن نقدینه دست بزند دستش می سوزد.
اوباهیچ خبرنگاری مصاحبه نمی کند یعنی خبرنگاران نمی داننداین آقا درکجاست که با اومصاحبه کنند؟ ولی هرچندگاه تلویزیون ها گفتاری ازوی بخش می کند که خودشان هم نمی دانند این نوارازکجا آمده وچه شخصی آنرا برایشان فرستاده او در حالی که پرآوازه ترین انسان روی زمین هست بی نشان ونامرئی زندگی می کند گویا چندسال قبل مجله تایم می خواسته ایشان را به عنوان مردسال انتخاب کند ولی چند روزبه انتشارمجله پیامی به هئیت تحریه می رسد که وای به حال مجله تایم اگرچنین کاری بکند.کارگردانان مجله تایم فوراً انصراف خود را ازاین انتخاب اعلام می کنند.می گویند اوازسهام داران نفت عربستان سعودی است.آیا عربستان صعودی نمی تواند جلودرآمد اورا ازنفت قبضه کند.البته که نه؟
می گویند مادراوخانمی انسان ومردم دوست ودرامریکا زندگی می کند وهرچند وقت بن لادن با اوتماس می گیرد ولی جرئتی که تلفن اورا ردیابی کنند وجود ندارد ویا شاید برای ردیابی تلفن بن لادن امکانی وجود ندارد؟
این است بن لادن مردی که رکورد حسن صباح را مدتهاست شکسته است.
جالب اینکه مردم هرشهرودیار او را به نوعی که دلشان می خواهد می خوانند؟
امریکایی ها: بن، انگلیسی ها: بن لادن جنتل((Gentel benlan،
اعراب صعودی: الشیخ رئیس اسامه،
آلمانیها: shlavina بن لادن)بن لادن ناقلا)، اهالی دیترود امریکا: لاولی بن،
مردم عراق: اثامه الخبیث،
خراسانیها: ای یره گه بن لادنه) مشدی بن لادن هم می گویند)
ترکها: آرقاداش بن لادن لر(Arghadash Benladan Lar)
روسهاTavaresh: بن لادن، چینی ها: خان بن لادن،
وازهمه جالب تر ملاعمر که او را بُن بِن صدا می کند.
در هرحال او مردی است دارای عناوینی کمی کمترازخدا؟
و اما بیوگرافی محمد بن عوادبن بن لادن درسال1957میلادی (1336شمسی) در بادبه الملزنزدیکی های ریاض بدنیا آمد. اوهفدهمین فرزند پسر شیخ محمدبن لادن است. پدرش اهل یمن بود او مردی مدبر و با هوش بود بطوریکه ازباربری دربندر جده با نیروی خلاقه ای که داشت توانست در مدت کوتاهی بزرگترین شرکت ساختمانی و راهسازی را درعربستان برپا سازد.وی بیش از ده همسر دارد وصاحب پنجاه وچهار اولاد است و اسامه بن لادن تنها پسر یکی ازاین زنان است.مادرش اهل سوریه و دهمین همسر شیخ است اسامه بن لادن کوچکترین فرزند خاندان بن لادن است.او را شاهزاده عبداله مجاهد شیخ وحاجی و رئیس می نامند. قد او 190سانتیمتر و زنش حدود 75 کیلو واز بیماری کلیه رنج می برد وموهایش به رنگ قهوه ای است اولاغراندام وازعصا استفاده می کند. بن لادن تحصیلات ابتدایی ومتوسطه را در قصبه محل تولدش وتحصیلات دانشگاهی را در جده به اتمام رسانیده بن لادن با اغلب شاهزادگان سعودی دوستی نزدیک داشت. درباره بن لادن واعمال وکردارورفتار اوآنقدر نوشته اند که حتی اشاره به آنها هم از حوصله این یادداشت به دور است فقط مطلبی را که چند روز قبل یکی از نزدیکان وی که به دام نیروی امریکا گرفتار شده برای با پرسان گفته در اینجا بیاوریم. گویا بازپرس ازاو پرسیده بود آیا کسی تاکنون قصد کشتن بن لادن را نکرده است؟ اومی گوید چرا چندی پیش آشپز بن لادن به وسیله سم می خواست بن لادن را بکشد اما رازش برملا شد.وما فکر می کردیم بن لادن او را می کشد ولی او اینکار را نکرد بلکه مبلغی هم به او داد و گفت برو دیگر تورا نبینم؟ درباره بن لادن و شکل گیری طرز تفکر او و تأثیر دکتر الجواهری و عبداله عوام و عوامل دیگر موثر در شکل گیری افکار و اندیشه های بن لادن کتابهای زیادی نوشته شده در این مقاله گنجایشی برای آنها نیست.
علی ضرابی
نوامبر 2009

Wednesday 4 November 2009

تظاهرات 13 ابان

تظاهرات مخالفان علیرغم حمله نیروهای دولتی

دویچه وله: بنا به گزارش‌های رسیده از تهران، نیروهای انتظامی با حضور در خیابان‌های منتهی به سفارت سابق آمریکا در تهران، مانع از تجمع و راهپیمایی مخالفان دولت به این محل شدند. خیابان‌های منتهی به سفارت روسیه نیز مسدود شده و نیروهای امنیتی زیادی در مقابل سفارت روسیه مستقر شده بودند.بنا به این گزارش‌ها، افراد لباس‌شخصی و نیروهای انتظامی از باتوم، چماق و گاز اشک‌آور برای حمله به مردم و متفرق کردن آنها استفاده می‌کردند. در میدان هفت تیر تهران، حضور مهدی کروبی با استقبال مردم مواجه شد، اما دقایقی بعد بر اثر حمله‌ی لباس‌شخصی‌ها و نیروهای انتظامی، ناگزیر به ترک محل شد. طبق اطلاعات نزدیکان آقای کروبی، چند گلوله‌ی گاز اشک‌آور مستقیما به سوی وی شلیک شد. دو تن از محافظان کروبی در این حادثه زخمی شدند که یکی از آنها به بیمارستان منتقل شد.جلوگیری از حضور موسویبه گزاش وب‌سایت خبری "کلمه"، صبح چهارشنبه ده‌ها موتورسوار با لباس شخصی و تجهیزات کامل در مقابل درهای ورودی فرهنگستان هنر تجمع کرده و با همراهی یگان ویژه به شعار علیه موسوی پرداختند. روشن نیست این نیروها چگونه از حضور میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر مطلع شده‌اند.طبق این گزارش، لباس‌شخصی‌ها به داخل فرهنگستان هنر هجوم بردند، اما کمی بعد عقب نشستند. با این حال اتومبیل حامل میرحسین موسوی به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی نتوانست از فرهنگستان خارج شود.در خبر دیگر راجع به حوادث روز ۱۳ آبان در تهران، وب‌سایت‌های خبری نزدیک به اصلاح‌طلبان نوشته‌اند، دکتر حبیب‌الله پیمان، عضو شورای رهبری ملی‌ - مذهبی‌ها و عضو رهبری جنبش مسلمانان مبارز نیز از سوی لباس‌شخصی‌ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. وی همراه همسرش بوده و بر اثر حمله‌ی حامیان دولت، عینک‌اش شکسته و از ناحیه سر مجروح شده است.با این حال مخالفان دولت به حضور و راهپیمایی در خیایان‌های مرکزی پایتخت ادامه دادند. محدوده خیابان‌های مفتح، پل کریم‌خان، مقابل درب اصلی دانشگاه تهران و نیز خیابان‌های کارگر و ولی‌عصر، از جمله محل‌های تجمع حامیان سبزها در روز ۱۳ آبان گزارش شده است.خبرگزای دولتی ایرنا، از تجمع شماری از معترضان در مقابل دفتر این خبرگزاری، واقع در تقاطع خیابان ولیعصر با فاطمی، خبر داده است. ایرنا این افراد را "فتنه‌گران سبزپوش" خوانده و نوشته است، آنها شعار می‌دادند: "ننگ ما، صدا و سیمای ما" و "درغگو، دروغگو"، "مرگ بر دیكتاتور" و "یاحسین میر حسین"...بر اساس گزارش‌های تایید نشده، در حملات نیروهای انتظامی و امنیتی به مردم، شماری زخمی و تعدادی نیز بازداشت شده‌اند. اما هنوز آمار دقیقی در این باره در دست نیست.مراسم دولتی ۱۳آبانمراسم دولتی ۱۳ آبان در مقابل سفارت آمریکا در تهران با سخنرانی حداد عادل، نماینده‌ی تهران در مجلس شورای اسلامی، برگزار شد. به گزارش رسانه‌های ایران، دانش‌آموزانی که با اتوبوس به محل آورده شده بودند، همراه مربیان خود علیه آمریکا و اسرائیل شعار می‌دادند. گروه‌هایی از مردم و كاركنان ادارات نیز در این مراسم حضور یافته بودند.حداد عادل در سخنرانی‌اش از سیاست‌های آمریکا در کشورهای مختلف جهان انتقاد کرد. او گفت: «سخن ما با دولتمردان آمریکا این است که ما را از تحریم نترسانید، زیرا ملت ایران آماده فداکاری است و تحریم‌های شما همانگونه که در ۳۰ سال گذشته ملت را از پا نیانداخت هم‌اکنون نیز ملت ما پاسخ جنگ نرم شما را با سلاح بصیرت خواهند داد.»قطع ارتباطاتاز نخستین ساعات روز چهارشنبه، هم‌زمان با شروع تجمع‌ها در خیابان‌های پایتخت، ارتباطات تلفن‌های موبایل در برخی مناطق تهران قطع و در برخی مناطق نیز با اختلال شدیدی مواجه شد.همچنین بسیاری از وبلاگ‌ها و سایت‌های حامی سبزها در اینترنت که خبرهای روز ۱۳ آبان را پوشش می‌دادند، برخی بطور موقت و برخی نیز بطور کامل از دسترس کاربران خارج شدند. به نوشته سایت "تابناک"، این سایت‌ها و وبلاگ‌ها، برخی با هک و برخی دیگر با اختلال در سرویس سایت میزبان روبه‌رو شده‌اند. در برخی از این وبلاگ‌ها و سایت‌ها، کاربران هنگام مراجعه، با عبارت «جنبش سبز نبوی» روبرو می‌شوند.سرویس‌های ای‌میل شرکت‌های یاهو (yahoo)، هات میل (hotmail) و جی‌میل (Gmail) نیز در تهران و برخی شهرهای بزرگ کشور روز چهارشنبه از کار افتاد.سیستم حمل و نقل شهری نیز روز چهارشنبه تغییر کرده بود و از صبح ۱۳ آبان اعلام شد که قطارهای مترو در ایستگاه‌های هفت تیر، طالقانی، دروازه دولت و فردوسی، در طول راهپیمایی دولتی ۱۳ آبان بسته خواهد بود

مقاله ای جالب از پیام دانشجو

سرمقاله پیام دانشجو:تلاش اصلاح طلب ها برای اعمال نظر درشعار های جنبش سبز

هر اندازه از روز ها و ماه های شروع جنبش سبز(ونه لزوما موج سبز که ماهیتی درون حکومتی داشت) فاصله
می گیریم،اصلاح طلب ها در سطوح گوناگون تلاش زیادتری برای به انحراف کشاندن شعار ها و راه جنبش به کار می گیرند که باید به ان توجه ی ویژه مبذول داشت.در روز چهلم ندا ،یعنی کمتر از دو ماه از عمر جنبش سبز نگذشته بود که در تظاهرات معترضین ،به صورت خود جوش شعار محوری و استراتژیک "استقلال-ازادی-جمهوری ایرانی"از زبان ان ها شنیده شد و انعکاس بسیار وسیعی در همه ی محافل سیاسی-اجتماعی داشت.
این شعار حاکی از ان است که جنبش سبز عمیقا سکولار است. برای این که برای اولین بار پس از 30 سال که از شعار اولیه ی انقلاب یعنی"استقلال-ازادی-جمهوری اسلامی "و حکومت مبتنی بر ان گذشت،مردم به محض این که فرصتی به دست اوردند،شعار جمهوری ایرانی را به جای جمهوری اسلامی گذاشتند.جالب این است که هیچ گروه یا شخصی نمی تواند ادعا کند که این شعار را در دهان مردم انداخته یا به ان ها القا کرده است. برای این که هیچ گروهی از چنین اتوریته ای برخوردار نبوده است که چنین مهمی را به سامان برساند.در دوره ی انقلاب بهمن 57 گروه هایی مثل موتلفه ی اسلامی این امکان را داشتند تا برای مردم شعار تراشی نمایند.یا حتا شخص خمینی با طرح سخنانی جهت دار می توانست برای طرح شعار های اسلامی زمینه ی لازم را فراهم کند.اما در وضعیت فعلی حتا میرحسین با شعار های مردم هماهنگ نبوده و بلکه به طور مرتب از مردم خواسته است که چه بگویند و چه نگویند.پس خودجوش بودن این شعار حاکی از خواست درونی مردم بوده و به همین دلیل از اصالت خاصی نیز برخوردار است.
هنوز تب و تاب به وجود امده ناشی از طرح شعار جمهوری ایرانی در مقابل جمهوری اسلامی پایین نیامده بود که این بار در تظاهرات روز حکومتی قدس،شعار دوم مردم مطرح شد. "نه غزه-نه لبنان-جانم فدای ایران".این شعار خود جوش نیز به حکومت اعم از حاکم مقتدر و سرکوبگر تا اصلاح طلب محکوم و حتا زندانی،و همه ی خط امامی ها و خط ولایت فقیهی ها فهماند که سیاست های اسلامی برون مرزی حکومت را نیز در مقابل خواست و منافع ملی می دانند. این در حالی بود که از کروبی تا موسوی و صانعی تا محتشمی و خاتمی،و رفسنجانی و دیگران،همگی روز قدس را روز حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم به تعبیر خودشان صهیونیستی بیان کردند.
اگر به اعلامیه های صادره از سوی این جناح پیش از تظاهرات روز قدس،دقت شود همگی بر محور بالا تاکید کردند. اما مردم در روز تظاهرات درست برخلاف نظر این اصلاح طلبان، شعار محوری خود را مطرح کرده و به جای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا،شعار مرگ بر روسیه سر دادند که خشم خامنه ای و حکومت گران را بیش از پیش بر انگیخت.
با طرح دو شعار محوری بالا که هر دو ناشی از خواست عمومی برای اولا:ترجیح یک حکومت سکولار به جای حکومت مذهبی و ثانیا:ترجیح منافع ملی به جای دشمن تراشی اسلامی،بود هجوم دیکتاتوری مذهبی علیه شعار های کسانی که تا دیروز ان ها را خس و خاشاک یا عوامل دشمن و مشتی اشوبگر می نامیدند، شروع شد.این کار به این جهت صورت گرفت که بین مردم با اصلاح طلب ها فاصله بیندازند یا حد اقل این که مردم را مجبور کنند تا از خواسته های اصلی خود دست برداشته و ان ها را در حد و اندازه ی مخالفت با دولت احمدی فرو بکاهند.پیش بینی می شد که اصلاح طلبان نیز از این رویکرد استقبال کنند و به بهانه ی پایین اوردن هزینه ی شعار ها از مردم بخواهند که به جمهوری اسلامی و نیز دولت سبز ملی-لابد دولت مهندس موسوی-قانع باشند.
در واقع جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی خواه،در مقابل جناح سکولار جمهوری ایرانی خواه،به رقابتی پنهان و نا عادلانه برخاسته تا شعار های مردم را تنزل بدهد و برای تحقق این خواسته ی خودش از تیزی سرنیزه جناح حاکم حکومت اسلامی خواه، به ضرر سکولار ها استفاده می کند. ما مخالف این نیستیم که اصلاح طلبان جمهوری اسلامی خواه، نیز شعار هایی چون دولت سبز ملی که تفسیر ان دولت ،اسلامی-ملی یا دولت مذهبی-ملی است را سر بدهند. این حق انان است که شعار های خود را داشته باشند. اما ان ها نیز باید دست از تخریب شعار سکولار ها که شعار غالب مردم نیز هست بردارند. در واقع باید یک توافق اعلام نشده در بین گرو ه های گوناگون شرکت کننده در تظاهرات وجود داشته باشد که امکان طرح شعار های محوری خود را داشته باشند. اقای مهندس موسوی با وجود این که در صورت ظاهر چنین تبلیغ می کند که از شخصیت پرستی و بت سازی تنفر دارد اما عملا به دنبال این است که جنبش در حد و اندازه ی یک جنبش پوپولیستی باقی بماند که فقط یک نفر راشناخته و حرف های او را تکرار کند. کاری که خمینی به بهانه ی وحدت کلمه انجام داد و چنان بلایی را بر سر انقلاب اورد. موسوی اگاهانه از شرکت دادن احزاب و شخصیت های دگر اندیش و راه انداختن گفتمانی مدرن و پلورالیستیک حزبی ،و چند گونگی یا رنگین کمان در جنبش جلوگیری می کند و به شدت نگران این است که مبادا مردم به دنبال دموکراسی یا اعلامیه ی جهانی حقوق بشر باشند. او از شفاف شدن اهداف جنبش به شدت جلوگیری می کند تا هر گاه بخواهد بتواند ان را مهار کند.مشی عملی او و اعلامیه های گوناگونش در 5 ماه گذشته موید این ادعا است.
اینک در استانه ی تظاهرات بزرگ 13 ابان هستیم. مطابق اعلامیه های کسانی چون موسوی و سایر گرو های اصلاح طلب که مدعی رهبری جنش سبز هستند،نه تنها اشغال سفارت امریکا تقبیح نمی شود،بلکه تلاش می شود از دانشجویان خط امام قهرمانانی ساخته شود و کار ان ها نیز به عنوان انقلاب دوم مورد تجلیل قرار بگیرد.در واقع موسوی و دستیارانش تلاش می کنند بار دیگر عمل ضد ملی اشغال سفارت خانه ی کشور دیگری را موجه جلوه دهند و به مرور ابروی ریخته شده ی دانشجویان موسوم به خط امام را بازسازی نمایند.در صورتی که خواست عمومی جنبش این است که در روز 13 ابان به دولت و ملت امریکا پیام صلح و دوستی داده شود که نوعی پوزش خواهی از به اسارت گرفتن کارمندان سفارت برای 444 روز است.
این ها تناقض های بسیار اشکار بین خواست عمومی از یک سو و نظرات اصلاح طلبان مدعی رهبری جنبش سبز از دیگر سو است. باید به نحوی در باره ی این تناقض ها اندیشید. نمی شود تا پایان همین گونه پیش رفت.برای این که روزی چنین تناقض های حل نشده ای مشکل ساز خواهد شد. پیشنهاد ما این است که هیچ گروهی شعار های محوری دیگران را تخریب و نفی نکند.به نظرات دیگران احترام بگذاریم و بپذیریم که این جنبش برای بازتولید شکل دیگری از جمهوری اسلامی نیست.ان هایی که خواهان شعار جمهوری ایرانی هستند به اندازه ی ان هایی که شعار دولت سبز ملی را طراحی کرده اند حق داشته باشند.
در باره ی رهبری جنبش نیز نظرات مهمی هست که پس از برگزاری تظاهرات 13 ابان مطرح خواهیم کرد.ما از ان دسته ای نیستیم که این حرف را باور کنیم که برای پیروزی بر دولت احمدی و پایین اوردن هزینه ی جنبش می بایست هزینه ی سنگین را مردم بدهند اما خواسته های خود را سانسور کنند. برای این که هدف ما دولت احمدی نیست. بلکه هدف ما برچیده شدن این مناسبات ظالمانه و جایگزینی ساختاری است که ازادی،دموکراسی و حقوق بشر بر تارک ان بدرخشد.برای این هدف بزرگ سال ها است که هزینه داده ایم و باز هم خواهیم داد. اما زیر بار جمهوری اسلامی جدید نخواهیم رفت.البته برای اصلاح طلبان نیز این حق را قایل هستیم که به دنبال جمهوری اسلامی خود که همان جمهوری اسلامی دهه ی شصت و دوران خمینی است باشند. ما بر خود می دانیم که حقایق را برای نسل جوان بازگو کنیم و اجازه ندهیم بار دیگر خمینی در لباس جدید بر ملت ایران حاکم شود.اگر در روز ها و حتا چند ماه شروع جنبش،برای مصلحت بزرگ تر خودسانسوری و نگفتن برخی واقعیت ها ضروری به نظر می رسید در دوره ی کنونی اما که جنبش به مرور به بار می نشیند ما به خود حق می دهیم و بلکه وظیفه ی خود می دانیم که حد اقل به اندازه ی وزن سیاسی و اعتبار اجتماعی،در باره ی رهبری و اهداف جنبش نظرات خود را طرح کرده و متناسب با تامین ان در باره ی نقش خود در جنبش اینده و نتایج پیش رو برنامه ریزی کنیم. هنوز بخش های مهمی از جنبش های اجتماعی،احزاب و سازمان ها و نیز طبقات اجتماعی در این جنبش، نقش اصولی پیدا نکرده اند.یکی از دلایل اصلی ان به همین مسائلی مرجوع است که در این سر مقاله،صرفا به عناوین ان اشاره کردیم.
بنابراین، ضمن دعوت به شرکت گسترده ی آزادی خواهان برای شرکت در تظاهرات بزرگ 13 ابان که از ان به تظاهرات ملی "دعوت به صلح و دوستی با جهان و مخالفت با دیکتاتوری و استبداد" یاد کرده اند،بیان نظرات خود در باره ی رهبری جنبش و نحوه ی تداوم ان را به پس از این روز موکول می نماییم

بیانیه جبهه ملی ایران- تهران گروگانگیری در سفارت امریکا

گروگانگیری کاری نسنجیده و زیانبار بود

جای تردید نیست که در راه پر پیچ و خم سیاست همواری و ناهمواری فراوانست و در هر مرحله با دوراندیشی و درایت و رعایت ملاحظه باید گام برداشت . اتخاذ سیاستی که با خردورزی سازگار نباشد ، غیر از زیان ، آن هم زیان های جبران ناپذیر چیز دیگری ببار نخواهد آورد .
جمهوری اسلامی در سیزدهم آبانماه 1358 مرتکب اشتباهی در ارزیابی سیاست شد و اقدام به گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا نمود و مجوز این کار غیرعادی و نامتعارف را جاسوس بودن آنان و سفارتخانه آمریکا را جاسوسخانه نامید .
این اقدام ناروا که با هیچ یک از موازین و مقررات دیپلماتیک سازگاری نداشت برای جهانیان شگفت انگیز و نفرت آمیز می نمود زیرا اولااین توهینی بزرگ تلقی می شد نسبت به همه کسانی که در سفارتخانه های کشورهای جهان مقامات سیاسی را تصدی میکردند و با این ترتیب کارمندان سفارتخانه های ما هم مشمول این توهین می شدند .
ثانیا تجاوز به سفارتخانه یک کشور که به منزله خاک آن کشور است اعلان جنگ تلقی می شود و پی آمدهای ناگوار دارد . آشکار است که این کار ممنوع و نامتعارف که از سوی جوانان احساساتی و خونین دل از بابت سیاست آمریکا صورت گرفت شاید با ادامه دو سه روز ، تنبیهی برای آمریکا و تسکینی برای جوانان به ظهور میرسانید و این رویداد بدون هیاهوی بسیار پایان می گرفت . متاسفانه کار جمهوری اسلامی در مدتی دراز ( 444 روز ) با نپذیرفتن هیچ گونه میانجی گری که از طرف کشورها و شخصیت های نامی زمان انجام گرفت کار را به مخاصمت و قطع رابطه سیاسی بین دو کشور کشانید و پی آمدهای ناگواری را به دنبال آورد که به هیچ روی با هوشمندی سیاسی و منطق اجتماعی هماهنگ نبود و جز ضررهای بی شمار همراه نداشت .
زیانهای ناشی از دشمنی ایران و آمریکا از جهات گوناگون درخور یادآوریست :
الف – از لحاظ معنوی
1- موضوع گروگان گیری از نظر معنوی باعث فروریزی حیثیت سیاسی ایران در جهان گردید و به عنوان عملی دور از تمدن و واقعیات زندگی امروز و در حد کشورهای تازه به استقلال رسیده تلقی شد و ملت ایران را به سهل انگاری و بی اطلاعی از اوضاع زمان معرفی نمود .
2- تبلیغات آمریکا علیه ایران از راه تهیه فیلم های توهین آمیز و نمایشنامه ها و داستانهای مسخره آمیز و کاریکاتورهای مستهجن که هدفی جز بی آبرو کردن ایرانیان نداشت در مسیر این دشمنی بود و پاره ای از اهانت ها درباره اسلام را نیز باید به آنها افزود .
3- تمایل آمریکا به درگیری و جنگ بین ایران و عراق و یاری کردن آن سرزمین که غیر از ضایعات انسانی و از بین رفتن صدها هزار مجروح و معلول میدان های جنگ ، موجب بیماریهای عصبی و روانی زاییده از بمبارانهای شیمیایی و موشک اندازی های گاه و بیگاه عراق در شهروندان ایران گردید و عوارض منفی آن سالها به درازا خواهد کشید .
4- ادامه این چالشگری موجب روی آوردن جمع کثیری ازمغزهای متفکرو تحصیل کرده های ناراضی وزندانیان رهائی یافته به آمریکا وپناه یافتن آنان درآن سرزمین گردید واز این بابت زیانهای بزرگ معنوی پدیدآورد.
ب- ازلحاظ اقتصادی
از لحاظ جنبه ی اقتصادی زیانهای ناشی از گروگان گیری غیرقابل احتساب است و سالها تحقیق باید کرد تا بتوان به ارزیابی ضررهای آن دست یافت . از آن جمله است
1- بلوکه شدن مبلغ 24 میلیارد دلار در حساب بانکی ایران در آمریکا که پس از قطع رابطه ی سیاسی بین دو کشور انجام گرفت و هر فرد یا شرکتی که ادعای مالی علیه ایران دلشت با موافقت آمریکا به تقدیم دادخواست به دیوان لاهه پرداخت و مبلغ مهمی از آن را نصیب خود کرد چنانکه حکم خوان یغما را پیدا نمود و مبلغ پنج شش میلیارد باقی مانده را هم آمریکا هنوز در بانکهای خود نگهداشته و به ایران پس نمی دهد .
2- وقوع جنگ بین ایران وعراق هرچند عوامل متعدد داشت اما تمایل آمریکا به کمک رسانی به عراق را در این حادثه نادیده نمیتوان انگاشت و پی آمدهای این جنگ افزون بر ضایعات بسیار جانی که بالغ بر نزدیک یک میلیون و پانصد هزار تن میباشد بیش از هزار میلیارد دلار خسارت مالی به بار آورده است که جبرانش به هیچ وجه در حیطه ی امکان نمی باشد .
3- اصرار به دامن زدن به دشمنی با آمریکا موجب آن شده است که دولت ایران درصدد پیدا کردن هواداران و یاوران سیاسی برای خود در جهان باشد وبرای توفیق در این راه اقدام به مددرسانی مالی نسبت به حزب الله لبنان و سوریه و بسیاری از کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و حماس در فلسطین نماید و با کشورهایی که اختلافاتی با آمریکا دارند ایجاد ارتباط دوستانه کرده ، به تغذیه ی مالی آنها بپردازد .
4- دولت ناچار است سالانه مبالغ کلانی صرف مداوا و پرستاری مجروحان جنگ و تغذیه عده زیادی جانباز و معلول نماید و برای بازماندگان شهیدان ، بنیاد شهید تاسیس کند که اینها همه از تبعات جنگی است که جمهوری اسلامی آن را تحمیلی می داند .
5- خصومت با آمریکا موجب قطع روابط تجاری و عدم صدور صادرات ایران به آن کشور شده و نیز باعث تحریم بسیاری از کالاهای مورد نیاز ایران از سوی آمریکا گردیده و ناگزیر خریداری آنها از دست دوم و سوم مبالغ هنگفتی را از چنگ ایران بدر برده و می برد .
6- وجود این چالشگری انگیزه ی آن شد که جمهوری اسلامی نسبت به روسیه که سالهاست روابط چندان خوبی با آمریکا ندارد گرایشی فراتر از ارتباط سیاسی دوستانه پیدا کرد و روسیه از نرمخویی و دلبستگی و حریم دادن جمهوری اسلامی سوء استفاده کرده از آبهای دریای مازندران آنچه از سهم خود باید به کشورهای جدا شده از اتحاد شوروی بدهد از آبهای متعلق به ایران داد و به نیمی از دریا که بر طبق عهدنامه های 1921 و 1940 به ایران تعلق داشت دست تصرف انداخت . در نتیجه ی همین تیرگی روابط بود که خط لوله نفت کشورهای آسیای مرکزی که قرار بود از راه ایران به کشورهای دیگر جهان نفت برساند ، از مسیر دیگر کشیده شد و مبالغ کلانی که بایستی به کیسه ایران فرو می ریخت بهره ی دیگران گردید .
جبهه ملی ایران با وجود اعتراض شدیدی که به مناسبت مباشرت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 نسبت به آن کشورداشت در آبانماه 1358 با گروگان گیری مخالفت کرد و در بیانیه ها و روزنامه پیام جبهه ملی این مخالفت را با دلایل استوار و پیش بینی مضرات آن منعکس ساخت . هم اکنون جبهه ملی ایران معتقد است که کشور ما برای پیش گیری از ادامه ی ضررهای ناشی از گروگان گیری و خصومت باب روابط دوستانه و تعامل را با آمریکا بگشاید و در آینده از گزند دشمنی ها و چالش ها و موذیگری های او بپرهیزد .
داشتن ارتباط دوستانه ی متقابل با همه ی کشورهای جهان بدون تن دادن به هیچ گونه تحمیل و باج خواهی ، راه درست برای حفظ استقلال و تمامیت کشور و تامین منافع ملی است .
تهران – دوازدهم آبانماه 1388
جبهه ملی ایران

Tuesday 3 November 2009

بیانیه بسیار مهم 5 سازمان سیاسی

سیزده آبان
فرصتی برای تبدیل و تغییر تعارض موجود به تفاهم سازنده

ملت ایران از یکصد سال پیش تا کنون برای دستیابی به آزادی همواره در مبارزه و تلاش پیگیر علیه استبداد داخلی و استیلای خارجی بوده است. فرآیندی که ترجمان خارجی آن در انقلاب مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 1357، پدیدار گردید، بی شک به عنوان نقاط عطف در تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران بشمار رفته است. با آنکه رویدادهای یاد شده هر بار به دلایلی با نافرجامی های غیرمنتظره روبرو شدند، ولی همواره الهام بخش نسل های آینده برای پیگیری تلاش ملی در راستای تحقق آزادی های بنیادین در پرتو ارزشهای بشری و ملی بوده است. بویژه امروزه که حقوق بشر و آزادیهای بنیادین بعنوان ارزشهای جهانشمول مندرج در منشور ملل متحد و اسناد الحاقی آن بر تمامی عرصه های تعاملات جوامع بشری، اعم از داخلی و بین المللی، سایه افکنده و دولتها نسبت به رعایت و اجرای آنها، از جمله آزادی های عقیده، بیان، انتخابات، حزبهای سیاسی، گردهمایی ها و رسانه ها متعهد شده اند. آنها که این قانونهای و تعهدات بین المللی و حقوق بشری را نقض می کنند، نه تنها در برابر ملت خود مسئول هستند، بلکه به سبب نقض تعهدات بین المللی در برابر نهادهای بین المللی مربوط نیز باید پاسخگو باشند.

بدیهی است مردم ایران از اثرات و پیامدهای آزادیهای بنیادین و جهان شمول مذکور غافل نبوده و سرسختانه خواستار رعایت و اجرای درست آنها از سوی دولت های وقت بوده اند و در برابر عدم رعایت و نادیده انگاشتن تکالیف مزبور و نقض فاحش آنها که همواره سرزنش ها و محکومیت های پی در پی نهادهای بین المللی مربوطه را در پی داشته است، با هر روش متناسب با شرایط روز، اعتراض و ناخرسندی خود را در این باره ابراز کرده اند. بویژه در شرایط کنونی، جامعه ایران به دلیل سوء مدیریت حکومت وقت و ناتوانی در اداره کشور با نارسایی ها و نابسامانی های زیادی در عرصه های گوناگون امور داخلی و خارجی و از دست رفتن فرصت های پیش آمده، روبرو بوده است. تغییر وضع کنونی از سوی آگاهان و نیک اندیشان جامعه برای برون رفت از شرایط ناهنجار روز امری ضروری تشخیص داده شد و فعالان سیاسی و اجتماعی بر آن شدند تا از راه مشارکت در انتخاباتی آزاد و سالم به این مقصود دست یابند. با وجود اینکه اکثریت مردم ایران بطور اصولی نسبت به رویه و برخورد گزینشی شورای نگهبان بدگمان بوده اند و به تامین آزادی و سلامت انتخابات بشدت تردید داشته اند، با تمام شک و شبهه ها بر آن شدند تا با حضور گسترده خود در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به این ضرورت و نیاز سیاسی-اجتماعی کشور و تغییر اساسی وضع موجود پاسخ دهند. به همین جهت، پیام تغییر در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر بازتاب گسترده و استقبال همگانی را در پی داشت و شواهد و نشانه های وقت همه حاکی از دستیابی به این خواست سیاسی- اجتماعی بود. افزون بر آن، خرد و مصلحت سیاسی مندرج در ضرورت تغییر، نوید دهنده دستیابی به این انتظار بود. ولی رویدادهای پسین نشان داد که در ساختار نظام استبدادی موجود، انتظار تساهل و سازگاری با فرایند انتخابات آزاد پنداری نادرست و ساده اندیشانه است. بهمین جهت، بر خلاف انتظار همگانی، اعلام شتابزده و بی سابقه نتیجه انتخابات به یکباره جامعه را با شگفت زدگی تمام نسبت به فرآیند انتخابات از پیش تعیین شده مواجه ساخت. در برابر این رویداد غیرمنتظره، مردم برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود، در تمام راهپیمای های معترضانه مسالمت آمیز، قانونمند و آرام نسبت به خلافکاریهای انجام شده برآمدند که با واکنش خشونت آمیز عوامل حکومت و پیامدهای قانون ستیز آن، چون بازداشتهای خودسرانه، ضرب و شتم، بازداشت، شکنجه، کشتار و سرانجام برگزاری محاکمات نمایشی روبرو شدند، روندی که کمابیش تا کنون ادامه داشته است.

بدیهی است وقتی جو خشونت همراه با محدودیت های سیاسی و اجتماعی بر جامعه حاکم شود و همه راههای مسالمت آمیز، قانونمند و مدنی برای رسیدگی به حقوق پایمال شده مسدود گردد، مردم به ناچار بر آن می شوند تا با حضور و شرکت مسالمت آمیز در یاد روزها، آیین ها و مراسم ملی، مذهبی و سیاسی، خواسته های خود را از حکومت در پرتو شرایط و مقتضییات روز پیگیری نمایند. چنانکه تا کنون بهمین ترتیب عمل نموده اند.

اینک که مراسم سیزده آبان در پیش است، امضا کنندگان زیر، همراه و همگام با اکثریت مردم ایران، برای بازیابی حقوق پایمال شده و برقراری نظام مردم سالار مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای بنیادین و حکومت قانون، حضور و مشارکت خود را در برگزاری مراسم مسالمت آمیز و آرام روز سیزدهم آبان اعلام داشته و انتظار دارند هشدارهای مسالمت آمیز و پی در پی مردم، نفی کنندگان راه آزادی و پیروان روشهای خشونت وستیزگری را به راه مردم و ملت باز گرداند و با ارزشهای انسانی جهان شمول که فرایند سده ها تلاش و کوشش جوامع بشری بوده همسو سازد. ما امیدواریم که خودکامگی داخلی و دشمنی ورزی خارجی به بوته تاریخ سپرده شود و با قصد و نیت آشتی جویانه و سازنده بر آن شویم تا تمام نارسایی ها و نابسامانی های داخلی را پایان داده و با اتخاذ سیاست خارجی مدبرانه و تنش زدا، در مقام حل مسالمت آمیز دشواری های موجود برآییم تا بدین ترتیب اقدامات بازدارنده ای که تا کنون مانع تحقق منافع اساسی کشور و استفاده از فرصت های پیش آمده گردیده است پایان یابند.

با رفع تحریم ها، بویژه تحریم های گوناگون بین المللی، امکان سرمایه گذاری داخلی و خارجی در عرصه های مورد نیاز به ویژه در زمینه انرژی فراهم و، در نتیجه، باج دهی به این و آن قدرت برای شکستن تحریم های مورد بحث پایان خواهد یافت. سرانجام، ایران باید با اتخاذ راهبردهای درست و گفتگوهای سازنده، جایگاه شایسته خود را در نظام بین المللی بدست آورد و در تصمیم گیریهای جهانی حضور و مشارکت موثر داشته باشد. به دیگر سخن، با در نظر گرفتن فرآیندهای زیانبار رویداد سیزده آبان در عرصه های حقوقی، اقتصادی، سیاسی و مالی کشور، اینک بر آن شویم از یادروز این رویداد بعنوان نقطه عطفی در جهت بازنگری و خودسازی مردم سالارانه در کشور و تنش زدایی و برقراری تعاملات سازنده و چند جانبه در روابط خارجی بهره برداری شود، و در این رابطه رویارویی و دشمن سازی سی ساله جای خود را به تفاهم و همکاریهای سازنده و بالنده، با توجه به منافع دو طرف، دهد.
دوازده آبان 1388
جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی مذهبی، همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر