Saturday, 28 November 2009
پیشتهاد مهندس کورش ذعیم
لایحه دروغ زدایی
به: فرنشین گرامی مجلس شورای اسلامی در ایران
سروران گرامی:
ما ایرانیان بخوبی می دانیم که سرچشمه همه پلیدی ها دروغ است. دروغ عامل فساد، عامل خشونت و نیز عامل خیانت به ملت و خیانت به کشور است. ایرانیان راستین دروغ را بزرگترین گناه می دانستند و کسانی که امور کشور را بدست داشتند هرگز به ملت دروغ نمی گفتند. ما ایرانیان امروز که صدها سال است از این آیین نیکو دور افتاده ایم، و در زمان حاضر بیش از هر دوران دیگر در تاریخ کشور به این بلا گرفتار آمده ایم، باید تلاش کنیم همانند نیاکانمان دروغ و ریا و نادرستی را از ذهن مردم، بویژه از ذهن مسئولان کشور بزداییم. در این سی ساله برپایی جمهوری اسلامی در ایران بدتر از سده های گذشته، و در پنج سال گذشته به شدتی باورنکردنی، ما در هر سه زمینه نه تنها شکست خورده ایم که در ژرفای آنها فرو افتاده ایم.
مجلس شورا که تعریف هموندی در آن نمایندگی مردم است، باید شایسته ترین سازمان مردم نهاد در کشور باشد، زیرا مسئولیت قانونگذاری کشور و نظارت بر اجرای آن را بر عهده دارد، و بنابراین بزرگترین و مهمترین مسئولیت را برای دستیابی به خودسروری، سربلندی و پیشرفت کشور دارد. برای عملی شدن این مسئولیت خطیر و تاریخ ساز، یعنی زدودن دروغ از ارکان حکومتی، که بدبختانه در طول زمان در تار و پود زندگی اداری ما رخنه کرده و امروز به زشت ترین شکل آن نمایان شده است، بایستی از فرهنگ ملی ما ایرانیان زدوده شود. این مجلس نمایندگان می تواند در این امر بزرگ ملی پیشگام باشد و نشان دهد که بهترین سیاست راستی و درستی است که سرچشمه نیکی و پاکی است.
ا
باعرض ارادت وآرزوی سلامت سرکار،لازم به تذکراست که من،درچند دیدار کوتاه با سرکارمتوجه شده ام که شما واقعاً یکی ازبانوان انسان دوست ودوستدار واقعی حقوق بشردر جهان هستید. هرزمان کتاب مرحمتی شما را مطالعه می کنم بیشتربه سجایای اخلاقی وانسانی وسیاسی شما پی می برم، وهمین برداشت من ازروش عالی شما مرا برآن داشت که از شما که درمراحل ومواقع مختلف منجمله درافشای کودتای 28 مرداد1332( 1953) به مردم دمکرات ایران یاری داده اید. دراین زمان که مردم دنیا بخصوص ایرانیان مُسرانه ازمجله تایم تقاضا دارند که به مناسبت جان افشانی های دختر ناکام ایرانی ندا آقاسلطان که جان خود رادر جریان نیل به آزادی و دموکراسی فدانمودنام وی را به عنوان شخصیت سال معروفی نمایند،جنابعالی هم ما را یاری فرماید.
باسپاس علی ضرابی
Friday, 27 November 2009
اطلاعیه از طبرزدی
طی 6 روز گذشته سومین تهدید را از نیرو های امنیتی رژیم ادم کش،متجاوز،ضدبشری و قرون وسطایی اسلامی
حاکم بر ایران دریافت کردم. در تهدید اول،دامادم را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا احضار کردند.به زودی دریافتند که این تهدید کارساز نبود.
نوبت دوم احضاریه ای مجعول از اجرای احکام زندان اوین پشت در خانه ام انداختند که به من بفهمانند که بدون دادگاه نیز می شود حکم صادر کرد و سپس به دنبال اجرای ان بر امد.اما نیک می دانند که زندان برای مبارز همچون اب است برای ماهی. پس با این ترفند نیز نمی توان طبرزدی را از میدان به در کرد.
امروز اما تهدید ضد انسانی و متناسب با شان رژیم سراسر جهل و تجاوز اسلامی را به نمایش گذاشتند. ان ها که مرتب تلفن خانه ی ما را کنترل می کنند می دانستند که دختر من که دوره ی پیش دانشگاهی را سپری می کند امروز ادینه باید بدون سرویس به مدرسه برود.در مسیر برگشت فردی رنو سوار با ریش و پشم و قیافه ی ادم های متجاوز و ادمکش، راه را بر فرزند من می بندد. او کارتی نشان داده و می گوید که نگران نباش از دادگستری هستم.رشته ی ریاضی می خوانی؟شنیده ام که درست هم خوب است. بیا بالا نترس چند تا سوال ازت دارم؟
او مدعی می شود که اموزشگاه دارد و می تواند به او کمک کند که رتبه اش زیر صد باشد(!؟)این نیروی تحت امر ولایت اصرار می کند که فرزند من را سوار اتومبیل کند که موفق نمی شود. چون دختر طبرزدی مثل خودش شیر است و نه شیره ای قاتل و ادم کش.او هراسان به خانه امد و ماجرا را برای ما بازگو کرد.
امروز دریافته ام که نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند و یا از ان ها انتقام بگیرند. چند روز پیش از خانم ستوده شنیدم که با خانواده ی شیرین عبادی نیز چنین کرده اند.
بسیار خوب! ولی اجازه دهید تا من به خامنه ای و نیرو های تحت امر او بسیار شفاف سخن بگویم.پیش از این هم گفته ام و یک باردیگر نیز تکرار می کنم. زن و بچه ی من ،ابروی من ،جان من و هر انچه دارم فدای ایران و مردم ایران.دیشب یکی از زنان شیردل ایرانی از ترکیه با من صحبت می کرد. او اینک یک پناه جو است. از کسانی است که در زندان خامنه ای و توسط نیرو های تحت امر او از 30 خرداد به مدت چندین روز مورد تجاوز قرار گرفته است.وقتی با من سخن می گفت گریه به او امان نمی داد. به او گفتم :عزیزم،خواهرم
،شرافتم،افتخارم، تو را مورد تجاوز قرار داده اند. اما تو گریه نکن. مثل کوه باش و افتخار کن که ان ها به زعم خودشان بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را با تجاوز از تو گرفته اند. تو افتخار ایران هستی و با تجاوز هیچ چیز از دست نداده ای. بلکه ان ها با این عمل ددمنشانه ماهیت خود را بر ملا کرده اند. پس قوی باش و گریه نکن. می گفت دو فرزندم را ایران جا گذاشته ام و شوهرم را که حتا نمی داند چه بلایی برسر من اورده اند.
من در عین حالی که از درد این زن با شرافت ایرانی به خود می پیچیدم اما به افتخار و شرافت او رشک می بردم. شرافتی که با چنین هزینه ی سنگینی به دست اورده است.او با صدای امریکا نیز صحبت کرده که در شرایطی که خودش لازم بداند ان مصاحبه پخش خواهد شد تا خامنه ای به حکومت خود و نیرو های تحت امرش ببالد!
اما من سخنی با نیرو های تحت امر ولایت دارم. البته حساب ،اکثریت بسیجی ها و سپاهی ها و امنیتی ها را که می دانم ادم های ایرانی و با شرافتی هستند را از ان اقلیت مزدور و ادم کش و متجاوز جدا می کنم.به ان ها می گویم اگر فرزندان و همسر و بستگانم را یکی یکی در پیش چشمانم سر ببرید یا به ان ها تجاوز کنید،به شرافت انسانیت و ایران دست از مبارزه بر نخواهم داشت.پس خود را برای هر جنایتی اماده کنید و اماده هستم.سر راه یک دختر بچه که می دانید همه ی فکر و ذهن او درس است و شاگرد ممتاز مدرسه اشان است را بیهوده نگیرید. این بار ناگهانی بر سر او بریزید او را با خود ببرید و ان چه در شان خودتان است و با زنان و دختران ایرانی انجام دادید با او هم انجام دهید و جسم نیمه جان او را در خیابان رها کنید تا من بیایم و با افتخار او را جمع کنم.
سخنی نیز با مردم عزیز میهنم دارم. عزیزان با شرافت. فرزندان کوروش بزرگ.انسان های با شرافت. من روز 16 آذر ماه ساعت 5 پس از ظهر به همراه هزاران جوان و دانشجوی شما در دانشگاه تهران خواهم بود.من دست و پای شما زنان و مردان با شرافت ایرانی را می بوسم. شما را به شرافت و انسانیتی که دارید سوگند می دهم که 16 آذر فرزندان و پدران و مادران خود را تنها نگذارید. من اگر تا ان روز بودم و در زندان نبودم همچون روز قدس و 13 آبان در خیابان خواهم بود.
می دانید که این ادم خواران برای پول نفت و برای ثروت هایی که گرد اورده اند و برای حفظ باند های قدرت و جنایت ،دست به هر اقدامی می زنند تا شما مردم در روز 16 آذر از خانه بیرون نیایید.بیایید و یک بار دیگر تصمیم گرفته و سواره و پیاده به سوی دانشگاه تهران و در شهرستان ها به سوی مکان هایی که مبارزین مشخص می کنند،هجوم ببریم و ادم کش ها را مایوس کنیم. باید ایران از دست این ادم خواران رها شود.
سخنی نیز با اصلاح طلبان و روحانیان دارم.این بلا را شما ها بر سر ایران اوردید و اینک خود نیز گرفتار شدید.
از زندان و کتک خوردن و ابرو دادن نهراسید. از کروبی و منتظری و صانعی و موسوی و خاتمی و دستغیب ها بیاموزید. بیایید و یک صدا مردم را به تظاهرات مسالمت امیز دعوت کنید و خود نیز در ان شرکت کنید.با این کار خود ،ابروی از دست رفته ی اسلام و شیعه را ممکن است تا حدودی جبران نمایید.کاری کنید که در فردای پیروزی ملت ایران ،در این مملکت اخوند کشی و مسلمان کشی به راه نیفتد.امروز و پیش از این تهدید جدید،با همسرم که فردی عمیقا مذهبی،غیر سیاسی و مسالمت جو است صحبت می کردیم. من به او می گفتم با این کار خامنه ای و دار و دسته اش تا ابد اسلام از ایران رخت بر خواهد بست.او به من می گفت که ادم از این ها وحشت دارد. از مامور ساده ی دادگاه تا بازجو و بالاتر هایشان. خدا کند ادم به دست این ها نیفتد.دیدم خودش با خودش می گفت باید همه ی این ها را کشت!او ادمی است که دل کشتن یک مورچه را نیز ندارد.
اما مراجع تقلید شیعه و برخی علمای غیر حکومتی و انسان های متدین باید به هوش باشند که تا کنون نیز زمان گذشته است. پیروان ولایت فقیه ،قمه به دست به جان مردم افتاده اند. در روز 13 آبان در جلوی چشم ملیون ها ایرانی و ملیون ها غیر ایرانی،دختران و زنان و پسران ایرانی را انگونه اماج توهین و باتوم و مشت ولگد قرار دادند. ولی سردار نقدی غیر ایرانی ادمکش که اخیرا حضرت ولایت او را به سرداری بسیج مفتخر کرده اند، می گوید که ما هنوز سرکوب نکرده ایم.فقط لباس یکی دونفر پاره شده است!؟ ای اف بر ما ایرانیان که یک غیر ایرانی این گونه تحقیرمان کند!
به شرافت ایرانی و به حقیقت انسانی ،بنای تحریک و تهدید و پرگویی ندارم.من ادم به شدت مسالمت جویی هستم. اما نیک می دانم که اگر در شرایط کنونی که این اژدهای هفت سر و این ضحاک زمان را زخمی کرده ایم،کوتاه
بیاییم به بلای بزرگ و جبران ناپذیر گرفتار خواهیم شد
.
زنده باد ازادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد
حشمت اله طبرزدی/ادینه/6/آذر ماه/1388/خورشیدی
Mr. Zarabi`s letter to Mrs Albright
20774 Hallow Falls Terrace
Sterling, VA 20165
Zarrabius@yahoo.com
TEL: 571-332-5555
The Albright Group
Suite 1000
901 15th NW
Washington, DC 20005
Honorable Mrs. Madeleine Albright - former Secretary of State,
I sincerely hope this letter finds you in good health and prosperity. After our several encounters, I have developed the highest respect for you and your human rights issues and can understand why many cultures hold you to the highest regards for your beliefs.
Each time I read the book you gave to me, I become even more appreciative of your moral, humane, and political virtues. In particular, I am extremely grateful for your thoughtfulness of democratic Iranians during various historical events, such as exposing the U.S. role in the coup d’état of 28 Mordad 1332 (August 19, 1953).
After recent events, people around the world, especially Iranians, are requesting that Ms. Neda Aghasoltan be nominated by Time Magazine as "Person of the Year" for 2009. She sacrificed her life with hopes of bringing freedom and democracy to Iran. Any help you may be able to offer toward achieving this endeavor would be greatly appreciated by those wishing to nominate Ms. Aghasoltan.
Sincerely,
Ali Zarrabi
Thursday, 26 November 2009
حنا مخملباف و تقدیم جایزه اش به امیر انتظام
فيلم "روزهای سبز" حنا مخملباف برنده جايزه ويژه فستيوال "زنان جهان" آلمان شد.وی هنگام دريافت جايزه گفت:"من ۲۱ سال دارم و چهار سال ديگر ۲۵ ساله می شوم. چرا در مورد عدد ۲۵ حرف می زنم؟ نمی دانم، عدد ۲۵ برای شما آيا معنايی دارد؟ شايد بعضی از شماها را به ياد سن تان بيندازد. اما عدد ۲۵ برای من اين معنا را دارد که اين ۲۵مين جايزه بين المللی است که می گيرم. ولی برای بعضی ها عدد ۲۵ معنای ۲۵ سال زندان در حکومت جمهوری اسلامی را دارد.
می خواهم اين جايزه را با عشق و احترام کامل به "امير انتظام" تقديم کنم که ۲۵ سال بی گناه در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کرد، يعنی بيشتر از عمر من. و اگر امروز من و نسل من می توانيم آزادی را فرياد بزنيم به خاطر وجود کسانی چون امير انتظام است، که ۲۵ سال در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کردند."
Sunday, 22 November 2009
بمناسبت سالروز شهادت فروهرها
بنام خدا
در يکم آذر ماه ۱۳۷۷ برگی ديگر از خشونتهای سياسی در تاريخ ايران ورق خورد و داستان مظلومانه غرقه در خون شدن، پروانه و داريوش فروهر دو تلاشگر دير پای راه آزادی و استقلال و سربلندی ايران، نگارش يافت. اين قتل سياسی حلقهای از زنجيرهای بود که در کوتاهتر از يکماه منجر به ربودن و کشته شدن چند تن از شخصيتهای دگرانديش شد. با اين جنايتها روح و روان جامعه مشوش و اذهان عمومی درون و بيرون کشور به شدت تحت تأثير قرار گرفت و به اعتراض عمومی منجر شد. بیگمان اگر نبود کوشش رئيس جمهور وقت و تلاشهای آگاهی بخش مطبوعات، اين زنجيره همچنان افسار گسيخته به قربانی گرفتن ادامه میداد.
هر چند جنايت در ذات خود نفرت انگيز است اما اين قتل ها از آن جهت بيشتر نفرت انگيز بود که برخی از عوامل حاکميت مرتکب چنين جنايتی بودند و از سويی قربانيان از شهروندان عادی و بدون دفاع و بدون قشون و نفر بودند. مأموريتی که مطابق شرح وظايف قانونی و عرفی و اخلاقی می بايد مدافعان حقوق شهروندی افراد جامعه باشند، مرتکب چنين جنايتی شدند.
پی آمد اعمال خشونت در دوران پس از انقلاب به وارد آمدن آسيب های جدی در گفتمان سياسی ايران منجر شده است که شوربختانه هنوز هم خودنمايی آن را در برخورد با اعتراضهای مسالمت آميز خيابانی و يا در بازداشتگاه هايی همچون کهريزک و يا در کشتار دسته جمعی نظاميان به روش انتحاری و يا ترورهای خيابانی در مناطق مرزی و يا اعدام های شتابزده و خارج از قانون می بينيم. حاکم شدن منطق خشونت به جای مسالمت، گفتگو، قانون و رعايت حقوق ديگران، دور باطلی از خشم و حذف را به ارمغان می آورد که راه به هيچ بيراههای هم نمی گشايد. طراحان اين خط مشی، از خشونت بعنوان ابزاری برای حذف رقيب سياسی و به کرسی نشاندن ديدگاهها و احراز موقعيت سياسی استفاده می کنند. غافل از اينکه تجربيات بشری همواره ثابت کرده که بازتوليد خشونت، خشونت است و نتيجه چرخة خشونت چيزی جز شعله ور کردن آتش کينه ورزی و بالا رفتن ظرفيت انتقام جويی جامعه و از بين رفتن توان ملی و در آخر رهنمون کردن جامعه به قهقرای عقب ماندگی و درماندگی در پی نخواهد داشت و پشتيبانان و کارگزاران آن نيز از آتش خشونتی که خود افروخته اند، در امان نخواهند ماند.
در سالمرگ آن دو سرباز نهضت ملی ايران و رهروان راه مصدق با ارج نهادن به آرمانهای ايران دوستی و آزاديخواهی آنان هرگونه اعمال خشونت از سوی هر نيرو، خواه درون و يا بيرون از قدرت سياسی را خلاف منافع ملی و مصالح کشور دانسته و به عاملان آن هشدار میدهيم از تجربيات تاريخی درس گرفته و آزموده را دوباره نيازمايند.
يکم آذر ۱۳۸۸
محمد آزادی، حميد آصفی، فريدون آقاسی، سامر آقايی، سعيد آل آقا، احمد انصاری، اديب برومند، لقاء اردلان، بانو فرشيد افشار، منوچهر احتشامی، فرهاد امير ابراهيمی، عباس امير انتظام، محمود امامی، فرزانه اسکندری، محمد ابوالحسنی، عباس ابوذری، هادی احتظاظی، حميد احراری، طاهر احمدزاده، حسن احمدی، محسن احمدی، مصطفی اخلاقی، ميلاد اسدی، مرتضی اشفاق، حسن افتخار اردبيلی، جلال اقتداری، اعظم اکبرزاده، زهرا اکبرزاده، علی رضا اکبرزادگان، علی اکرمی، محمود امير احمدی، مهدی امينی زاده، عبدالمجيد الهامی، کمال الدين بازرگانی، پروين بختيار نژاد، هرميداس باوند، مرتضی بديعی، جهانشاه برومند، اکبربديع زادگان، رحمت الله برهانی، بهروز برومند، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، فرشته بازرگان، محمدنويد بازرگان، مختار باطولی، محمد بذرپور، محمد برقعی، محمد بسته نگار، مهدی بسته نگار، محمد حسين بنی اسدی، عماد بهاور، محمد بهفروزی، حميد بهشتی، صفا بيطرف، محمد بهزادی، مسعود پدرام، حسن پارسا، عباس پوراظهری، رضا پويان، حبيب الله پيمان، مجيد پيمان، عبدالرضا تاجيک، عباس تاج الدينی، مصطفی تنها، ناصر تکميل همايون، نصرالله توکلی نيشابوری، غلام عباس توسلی، محمد توسلی، محمدرضا توسلی، نصرالله جمشيدی، مجيد جابری، رضا حاجی، بهمن حافظی، طه حجازی، حميد حديثی، اسماعيل حاج قاسمعلی حسين حريری، حميد حسامی، آيدين حسنلو، بهزاد حق پناه، جمشيد حق گو، ابوالفضل حکيمی، عبدالکريم حکيمی، مجيد حکيمی، محمد رضا حمسی، محمد حيدری، جعفر خائف، جلال جلالی زاده، ابراهيم خدادادی، امير خرم، عيسی خان حاتمی، حسين خشايار دوست، محمد حسين ختنی فر، خليل خليلی بو، حسين خطيبی، محمد خطيبی، ابراهيم خوش سيرت سليمی، اسماعيل خوش محمدی، هوشنگ خيرانديش، رسول دادمهر، محمد علی دادخواه، محمد دادی زاده، محمد مهدی دانشيان، محمود دل آسايی، داود درگاهی، سعيد درودی، پرويز دليری، جمال درودی، اميرخسرو دليرثانی، عباس دهقان نژاد، مصيب دوانی، ابراهيم دينوی، محمد صادق ربانی، محمدصادق رسولی، تقی رحمانی، سامان رحمانی، محمدجواد رجائيان، عباس رخافی، منصور رسولی، جهانگير رضوی، حسين راضی، عليرضا رجايی، علی رشيدی، احد رضائی، اصغر رضائی، بهمن رضا خانی، حسين رفيعی، جواد رهبری نيا، مهدی رهنما، رضا رئيس طوسی، مهدی رنجبر، رقيه زارع پور، کوروش زعيم، محمود زنديان، حيدری، محمد ابراهيم زمانی، جمال زره ساز، علی زرين، پرويز زندی نيا، عليرضا ساريخانی، عزت الله سحابی، حسين سکاکی، هاله سحابی، خسرو سيف، محمود سعيدزاده، محمد سرچمی، بيوک سعيدی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانيه، سيد حسن سيدزاده هاشمی، احمد ساعی، خسرو سعيدی، سيدمحمد سجادی، مرتضی سميياری، محمود بصير شاد دل، ابراهيم شاکری، موسی شيخ زادگان، علی شاملومحمودی، حسين شاه اويسی، حسين شاه حسينی، جواد شرف الدين، حسن شهيدی، الله وردی شمبوری، احمد شهامت دار، هاشم صباغيان، احمد صدر حاج سيدجوادی، رضا صدر، مهدی صراف، فضل الله صلواتی، حميد رضا صمدی، حسن علی صارم کلالی، سياوش صحت، محمد صاحب محمدی، مهدی صراف، سعيد صاحب محمدی، جليل ضرابی، علی اشرف ضرغامی، فريدون ضرغامی، اعظم طالقانی، امير طيرانی، طاهره طالقانی، نرگس طالقانی، اکبر طاهری، رئوف طاهری، محمد طاهری، مهدی عربشاهی، روئين عطوفت، محمدباقر علوی، باقر علايی، علی علوی، رضا عليجانی، سيد جعفر عباس زادگان، هما عابدی، جمشيد عزيزی، محمود عمرانی، حسين عزت زاده ، علی اصغر غروی، عليرضا غروی، ماجد غروی، محمد حسين غفارزاده، سعيد غفارزاده، مسيح غروی، علی غفرانی، فريده غيرت، باقر فتحعلی بيگی، ارسلان فلاح حجت انصاری، مقصود فراستخواه، ناصر فربد، محسن فرشاد، اصغر فنی پور، ابوالقاسم فروزان، پويان فخرآيی، غفار فرزدی، حسن فرح آبادی، اسماعيل فاضل پور، فاطمه فرهنگ خواه، حسن فريد اعلم، فرزاد قاسمی، عباس قائم الصباحی، خسرو قشقايی، ماهرو قشقايی، مهدی قلی زاده اقدم، عبدالحسين قمی زاده، حسن قديانی، باقر قديری اصلی، عبدالمجيد قندی زاده، نظام الدين قهاری، مصطفی قهرمانی، حجت الله قياسی، رحمان کارگشا، اسداله کارشناس، امير حسين کاظمی، مرتضی کاظميان، منوچهر کيهانی، هادی کحال زاده، خسرو کردپور، مسعود کردپور، علی کرمی، فريدون کشکولی، ناصر کميليان، بهناز کيانی، پروين کهزادی، فاطمه گوارايی، محمود گرگين، علی اصغر گل سرخی، بيژن گل افرا، مسعود لدنی، فرهاد لقايی، احسان مالکی پور، محمد تقی متقی، حسين مجاهد، مرضيه مرتاضی لنگرودی، محسن محققی، نرگس محمدی، نوشين محمدی، سيمين مخبر، فرزين مخبر، اسد موسوی، فضل الله مشايخ، رشيد مظفری سردشتی، مصطفی ملافر، سياوش مقدم، محمد محمدی اردهالی، سيد علی محمودی، پريچهر مبشری، صادق مسرت، منوچهر ملک قاسمی، هرمز مميزی، ابراهيم منتظری، فريد مرجايی، سيد حسين موسويان، مهدی مويد زاده، حسين مدنی، سعيد مدنی، ماشاءالله مديحی، مصطفی مسکين، رضا مسموعی، عباس مصلحی، مهدی معتمدی مهر، محمد جواد مظفر، احمد معصومی، علی اکبر موينی فر، حميد منزه، ياسر معصومی، مرتضی مقدم، کاظم ملکی، مهدی ممکن، خسرو منصوريان، کيوان مهرگان، محمد جواد مظفر، مرتضی مقدم، ضياء مصباح، خدايار محبی، قدرت منصوری، سيدرضا موسوی سعادت لو، علی مومنی، محمودمومنی،امير ميرخانی، سيد محمد وحيد ميرزاده، مهدی ناطقی، حسن نراقی، رضا نخشب، علی اکبر نقی پور، امين نظری، ابوالفضل نيماوری، بهرام نمازی، محمد حسين نائينيان، خسرو نجارزاده، محمود نکوروح، امير نکوفر، محمد تقی نکوفر، مهدی نوربخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش، غلامرضا نيک صفت، جعفر نقمی، رسول وريايی، محمد وفايی، حميد وارسته، مراد همتی،هادی هادی زاده يزدی، احمد هادوی، فريدهاشمی، ناصر هاشمی، بهاره هدايت، عليرضا هندی،احسان هوشمند، پرويز همايونی، علی فريد يحيايی، رحيم ياوری، ابراهيم يزدی، حسن يوسفيان آرايی، لطف الله يوسف قهاری، مير محمود يگانلی.
Friday, 20 November 2009
جایگاه ملت ایران در مبارزات سیاسی کنونی
هو شنگ کر دستانی
جایگاه ملت ایران در مبارزات سیاسی کنونی
چند ماهی از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی می گذرد. انتخاباتی که اعلام نتیجه آن، آغاز جنبش و حرکت مردمیِ بی سابقه ای شد که نه تنها ایران را تکان داد، بلکه افکار عمومی دنیا را نیز شگفت زده کرد.پیرامون نتیجه انتخابات و رویدادهای خونبار پس از آن، بسیار گفته و نوشته شده است. اکنون با گذشت زمان فرصتی پدید آمده است که به بررسی واقع بینانه تر و به دور از هیجان پیرامون این رویدادمهم تاریخی بپردازیم.از چند ماه مانده به برگزاری انتخابات که نامزدهای آن همگی برگزیده شورای نگهبان بودند تا کنون که جنبش مردمی همچنان حضور پویا و پرتوان خودرادر صفحه سیاسی ایران نشان می دهد چندعامل مهم، تأثیرگذار بوده اند که به طورفشرده به نقش مثبت و منفی آن ها اشاره می کنیم.نخست، حضور میلیونی مردم از جان گذشته به ویژه جوانان دلیر و بانوان شیردل در صحنه مبارزه سیاسی است که برای رسیدن به آزادی و استقرارحاکمیت ملی و پایان بخشیدن به بساط استبدادمذهبی دلاوارنه به پا خاسته اند.دوم، کار بدستان جمهوری اسلامی هستندکه اهرم های قدرت اجرایی را در دست دارند و حاضرند برای حفظ آن مردم آزادیخواه ایران را به خاک و خون بکشانند.سوم، اپوزیسیون درون حاکمیت اسلامی است که اصلاح طلب نامیده می شود. سردمدار ان این جناح کسانی هستند که در
30
سال گذشته مصدر کارهای مهم اجرایی بوده و اکنون در اثر رقابت های درون حاکمیت از حوزه قدرت به دور افتاده اند. اینان
در صحنه مبارزه به سود خود استفاده نموده تا شاید قدرت از دست رفته را بار دیگر به دست آورند. مبارزه بی امان کسب قدرت در میان سردمداران دو جناح حاکمیت تا آنجا پیش رفته است که به امکان زیاد سرانجام به حذف یکی و به سود دیگری تمام خواهد شد.
آنچه در این میان برای سران هر دو جناح مطرح نبوده و نیست، برچیده شدن بساط استبداد مذهبی و تحقق آزادی و استقرار حاکمیت ملی است. آنها در هر زمینه که با هم اختلاف و رقابت داشته باشند در حفظ نظام اسلامی با همدیگر هم رأی و هم عقیده هستند. در حقیقت مبارزه بی امان کسب قدرت این دو گروه یا دو مافیا برای رسیدن به قدرت و سوءاستفاده های کلان مالی پس از آن است.
چهارم، دخالت های پنهان و آشکار سیاسی و تبلیغاتی دولت های قدرتمند غربی، روسیه و چین است که می کوشند در راستای منافع اقتصادی و سیاسی خود از یکی از جناح های درون حاکمیت حمایت کنند.
علاقمندی دولت آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی نه در جهت برچیده شدن جمهوری اسلامی – که برخی از هموطنان خوش باور سال هاست در انتظار وقوع آن هستند- بلکه جابجایی افراد در رأس قدرت اجرایی است. آنها هنوز هم به این امکان جابجایی امیدوار می باشند. از این رو، می کوشند حضور میلیونی مردم آزادیخواه ایران را در جهت حمایت از نامزدهای اصلاح طلب وانمود نمایند. دولت های چین و روسیه نیز، بخاطر منافع اقتصادی وسیاسی از جناح حاکم در جمهوری اسلامی پشتیبانی می کنند. آنها چه بسا انتظار داشته باشند در بازی با برگ جمهوری اسلامی در داد و ستدهای سیاسی خود از آمریکا و اروپا امتیاز بگیرند.واقعیت این است که شرایط امروز در ایران به گونه ایست که جامعه به دو گروه متخاصم و رو در روی هم تقسیم شده است. یکی گروه شامل سرداران و سران رانت خوار پاسداران و بسیجی ها می شود که به منابع کلان مالی دست یافته اند و ادامه چپاول خود را در بقای جمهوری اسلامی می دانند. از این رو حافظ و پشتیبان آنند. و دوم پاسداران، بسیجـی هـا، لــباس شخصی ها، مزدوران و عوامل امنیتی هستند که به دلیل برخورداری از حقوق و مزایا ی فوق تصور در جامعه فقرزده ایران حامی و پشتیبان نظامند. و سرانجام مردم کم درآمد و آلونک نشین های دور شهرها و مردم دهات و روستاها که به دلیل کمک های مالی ناچیزی که دریافت می دارند خواهان تغییر وضع موجود نیستند. اینان و گروهی از کارمندان بی تخصص و کم درآمد دولت کسانی هستند که به دلیل ترس یا نیاز مالی به احمدی نژاد رأی داده اند. اما اکثریت بزرگی که در انتخابات شرکت کرده و به احمدی نژاد رأی نداده اند، را نمی توان جزو طرفداران نظام دانست. این ادعای علی خامنه ای که می گوید 84 درصد واجدین شرایط که در انتخابات شرکت کردند نظام اسلامی را تأیید می کنند، به دلایل متعدد، ادعایی است نادرست وغیر قابل قبول است درصد بالایی از آرای داده شده به مهدی کروبی به ویژه میرحسین موسوی را نمی توان متعلق به هواداران نظام دانست. چرا؟ زیرا با شعارهائی که هم اکنون در تمام راهپیمائیها و تظاهرات میلیونی مردم ایران مشاهده میشود اصل نظام زیر سئوال رفته و مخالفت مردم با ولایت فقیه در برگزاری تظاهرات خودنمائی میکند و بهمین دلیل میتوان گفت شرکت غالب مردم در انتخابات و دادن رأی به نامزدهای دیگر صرفا یک عمل تاکتیکی بوده است نه اعتقادی .لازم به یادآوری است که هواداران هر دو جناح حاکمیت، مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می کردند چون می توانستند آنرا در جهت مشروعیت بخشیدن به نظام اسلامی به حساب بیاورند. این همان چیزی است که سازمانها، شخصیت های سیاسی و روشنفکران تحریم کننده انتخابات نسبت به آن هشدار می دادند. تحریم کنندگان استدلال می کردند که برنده انتخابات الزاماً کسی نیست که بیشترین رأی را خواهد آورد بلکه کسی است که از پیش تعیین شده است. به باور آنها حضور یا عدم حضور مردم تأثیری در نتیجه انتخـابـات نداشت و تنها دست آویزی می شـد کــه حاکمیت ادعا کند «نظام» مورد قبول و پذیرش اکثریت مردم ایران است. حتی اصلاح طلبان هم استقبال مردم از انتخابات را به دلیل حمایت پشتیبانی از نامزدهای خود به حساب آورند.به طور منطقی نمی توان درصد رسمی اعلام شده در مورد شمار شرکت کنندگان در انتخابات را باور داشت. اگر در شمارش آراء تقلب شده است از کجا که در آمار شرکت کنندگان دست برده نشده باشد.حتی اگر آمار اعلام شده توسط وزارت کشور را درست فرض کنیم باید بپذیریم کسانی که در انتخابات شرکت نکردند بعلاوه درصد بالایی که تحت تأثیر تبلیغات برای نخستین بار در انتخابات شرکت نمودند و به نامزدهای اصلاح طلب رأی دادند کسانی هستند که جمهوری اسلامی را در کلیت آن رد می کنند که رقمی است قابل توجه آزادیخواهان، روشنفکران، سیاسیون و رسانه های خبری ایرانی خارج از کشور.تبلیغاتی که در چند ماه پیش از انتخابات از سوی رسانه های خبری ایرانی و فارسی زبان بیگانه در جهت تشویق مردم به شرکت در انتخابات و رأی دادن به نامزد اصلاح طلبان شد در 30 سال گذشته بیسابقه بوده. چنانچه تنها یک دهم این تبلیغات در گذشته از نیروهای ملی آزادیخواه می شد شاید سرنوشت امروز مردم ایران غیر از این می بود که هست. گذشته بر نمی گردد، از هم اکنون باید با خواستهای بخش بزرگی از جامعه که شعار آزادی و مردم سالاری سر داده و برای تحقق آن تا پای جان ایستاده اند هم صدا و همراه شد.این استدلال که برای تغییر در جمهوری اسلامی به دلیل قدرتمند بودن و بیدادگری های سردمداران اسلامی راهی جز حرکت گام به گام و حمایت از اصلاح طلبان نیست به دلایلی استدلال درستی نیست. اگر از پیشینه سیاسی اصلاح طلبان و پرونده اقداماتشان در دورانی که در رأس قدرت بوده اند هم صرفنظر نماییم به گواهیاندونزی امروز پرجمعیت ترین و قدرتمند ترین کشور مسلمان جهان می باشد.در هندوستان دوران استعمار انگلستان هم بسیاری از رهبران سازمان کنگره از جمـله موتی نهرو، پدر جواهر لعلنهرو طرفدار همکاری با دولت استعمارگر و رسیدن گام به گام تحت الحمایگی و نه استقلال بودند. آنها با پیروی از همین تز در انتخابات ایالتی و شهری شرکت کردند و پیروزی های زیادی هم بدست آوردند. ولی هیچ یک از این پیروزی ها منجر به استقلال سیاسی مردم هند نشد. رهبرانی چون گاندی، ابوالکلام آزاد و جواهر نهرو با درک این واقعیت که دوران استعمار کهن به سر رسیده است با بسیج نیروهای مردم سرانجام استعمارگران را ناگزیر به پذیرش استقلال هندوستان کردند . اکنون وظیفه آزادیخواهان و روشنفکران ما این است که با درک این واقعیت که دوران استبداد به سرآمده و نظام های استبدادی در اثر اراده ملت ها یا سرنگون شده یا در حال سرنگون شدن هستند و نیز این واقعیت که چراغ عمر نظام استبداد مذهبی در ایران رو به خاموشی است، از خواست مردم که رسیدن به آزادی و برپایی نظامی مردم سالار است، حمایت کنند و آنان را در این مبارزه سرنوشت ساز تاریخی به هر شکل ممکن یاری دهند و اطمینان داشته باشند که اگر رهبران مشروطیت از واکنش نظامی استبداد پادشاهی و تهدیدهای نظامی روسیه تزاری می هراسیدند ملت ایران به مشروطیت دست نمی یافت .. اگر مصدق از تهدیدهای امپراطوری قدرتمند انگلستان می هراسید ملی کردن صنعت نفت امری محال بود. اگر سوکارنو از واکنش نظامی هلند وحشت می کرد، اندونزی به استقلال نمی رسید و سرانجام اینکه هندوستان استقلال نمی یافت، تا در سایه آزادی و مردم سالاری بخت آنرا داشته باشد که یکی از قدرت های بزرگ آینده جهان باشد.
Sunday, 15 November 2009
خط فارسی در تاجیکستان
متأسفانه درسالهای اخیرابرهای سیاه چنان زندگی مردم مارا فراگرفته که اگریک خبرمسرت با ر وخوشحال کننده ای، هر چقدر هم که کوچک باشد ، به ما برسد مارا غرق درلذت وشادی می کند.
تغییرخط در کشورآریایی نژاد وهم زبان ما تاجیکستان، که زمانی بخشی از خراسان بزرگ بود، یکی ازآن موارد است که هر ایرانی مطلع از این واقعه خوشحال شده است بخصوص که ما ایرانیان خود مشوق مردم تاجیک دراین امربودیم.
چندی قبل سازمان پان ایرانیستهای ایران اطلاع دادند که عربستان سعودی با دعوت از برخی فرهنگیان وادب دوستان تاجیکستان به عربستان، عنوان نمودند که مردم تاجیک مسلمان هستند ومردم مسلمان باید خط عربی را جایگزین خط فعلی (روسی) نمایند . نویسندگان وبلاگ جبهه ملی ایران در خارج از کشور، پس از اطلاع ازاین جریان، طی مقالانی، عوارض و اشکالاتی را که قبول خط عربی برای مردم فارسی زبان تاجیکستان ایجاد مینماید ، توضیح داده و منتشر کردند ، از انجمله است اشکال نبودن حروف (پ.چ.ژ.گ) در زبان عربی. سپس با ترجمه این مقالات وارسال آنها به سفارت تاجیکستان وفرهنگستان ان کشور، وظیفه خود را انجام دادند .
خوشبختانه اطلاع حاصل شد که سرانجام فرهنگستان تاجیکستان نه تنها با روشنگری دست اندرکاران جبهه ملی ایران بلکه با تشخیص دولت وملت تاجیکستان خط آبا و اجدای خود را که سالهاازآن دوربودند، برگزید.
تاجیکستان کشوریست که ملت ده میلیونی آن بیشترکشاورزند وپایتخت تاجیکستان شهر تازه تأسیس شده دوشنبه است. این شهردرحال حاضرتقریباً دارای هفتاد هزارنفرجمعیت است. در قدیم شهردوشنبه قصبه بزرگی بوده و روزهای دوشنبه درآنجا بازارخرید وفروش عمومی تشکیل میشده، لذا از ان دوران این شهر بدین نام معروف شده است. . مردم تاجیک آریائی نژاد هستند. یکی ازمحصولات مهم تاجیکستان پنبه می باشد همینطورگندم وجو وچغندرقند و دامداری درآنجا رواج کامل دارد. مردم تاجیکستان سخت به فرهنگ والای خود مینازند وحق هم دارند،جالب اینکه شهر دوشنبه به چهاربخش تقسیم شده، بخش مولانا جلال الدین بلخی،اسماعیل سامانی ، رودکی و فردوسی. درهر کوچه وبرزن از شهرهای تاجیکستان مجسمه هایی ازبزرگان ایران وخراسان بزرگ به چشم می خورد. مردمان تاجیکستان ، مانند بقیه مردم خراسان بزرگ بسیار مهمان نوازهستند . این کشور رو به پیشرفت است.
باتبریک به مناسبت تغییرخط وبه امید تعالی و خوشبختی برای کشور ومردم تاجیک.
شورای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
22 ایان 1388 برابر با 11 نوامبر 2009
Thursday, 12 November 2009
مبارزه مسالمت امیز و 16 اذر
هم میهنان گرامی! امسال سالگرد 16 آذر پس از 56 سال حال و هوای دیگری دارد. در ان سال به دستور رژیم وقت، دستور داده شد تا نظامیان به حریم دانشگاه تهران هجوم برده و سه آذر اهورایی به نام های شریعت رضوی،بزرگ نیا و قندچی را به خاک و خون بکشند.برای این که ان ها با کودتای امریکایی-انگلیسی علیه دولت ملی دکتر مصدق مخالفت کرده بودند.امسال اما قرار است دانشگاه محل حضور جنبش سبزی باشد که برای ازادی،دموکراسی و حقوق بشر و علیه دیکتاتوری نظامی-مذهبی حاکم به راه افتاده است. نظر به اهمیت این روز تاریخی و نقشی که به ویژه امسال در پیشبرد جنبش ازادی خواهی ملت ایران داردو سبز ها تصمیم گرفته اند با تظاهرات گسترده و در بیش از 200 دانشگاه ،این روز را به روز ازادی خواهی ملت ایران تبدیل کنند،لازم دانستیم تحلیلی از شرایط کنونی جنبش و نیرو های درگیر با ان ارایه دهیم.
تضاهرات گسترده ی 13 آبان روز دانش اموز ،نشان داد که جناح نظامی-امنیتی حکومت ،تصمیم گرفته است با مشت اهنین با مردم معترض برخورد کند.به راستی خشونت و ضرب وشتم در روز 13 آبان شاید در چند ماه گذشته و البته جز روز 30 خرداد ماه، کم نظیر بوده باشد.اگاهی دقیق داریم که گروه زیادی از دختران و پسران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تئوری مشت اهنین در ان روز فرصت بروز عینی یافت.البته گستردگی تظاهرات بر خشم خشونت طلبان افزود به گونه ای که در تمام کوچه و خیابان های مرکزی تهران و چند شهر دیگر ،برمردم شوریدند و زدند و گرفتند و توهین کردند.
این برخود حاکی از یک تصمیم قاطع برای سرکوب به جای مدارا و گفتگو است. شاید بتوان گفت اخرین بار خواهد بود که جناح نظامی-مذهبی حاکم اراده ی خشونت بار خود را ازمایش می کند تا بلکه جنبش را از این راه متوقف کرده تا نیاز به گفتگو و امتیاز دهی نداشته باشند.فراموش نکنید که بلا فاصله پس از برگزاری راهپیمایی روز قدس،بهنود شجاعی اعدام شد تا حکومت به زعم خود به معترضین نشان بدهد که عقب نشینی نمی کند. در چند روز پس از تظاهرات 13 آبان نیز احسان فتاحیان را اعدام می کنند تا به مردم پیام بدهند.بنابراین جای هیچ تردیدی وجود ندارد که حاکمیت نظامی-امنیتی تصمیم دارد با مشت اهنین پاسخ ازادی خواهان را بدهد.جالب این است که برخی عناصر به شدت تند رو مثل کوثری و حسینیان با مصاحبه با روزنامه ی اعتماد ،نه تنها هیچ ابایی از افشای برنامه های سرکوب ندارند بلکه در صدد بر می ایند تا زمینه های اجتماعی این کار را اماده سازند. برای نمونه سردار کوثری اعلام می کند که برنامه ی سرکوب و اعترافگیری توسط قرار گاه ثاراله صورت می گیرد که این قرار گاه زیر نظر شورای امنیت ملی است که تصمیم های ان با امضای رییس جمهوری و تایید رهبری قابل اجرا شدن است.و چند روز پس از ان،روح اله حسینیان نیز اعلام می کند که برنامه ی پارازیت ها و کنترل و فیلترینگ رسانه های اینترنتی و سایر برنامه های مقابله جویانه که توسط سپاه،اطلاعات و نیروی انتظامی صورت می پذیرد،زیر نظر شورای امنیت ملی هماهنگ می شود.با این اظهارات در صدد هستند تا اقدامات غیر قانونی خود را مثلا قانونی جلوه بدهند.
جناح نظامی-امنیتی می خواهد به مردم القا کند که تصمیم به سرکوبی و ایستادگی در مقابل خواست قانونی مردم جدی است.از سوی دیگر به نظر می رسد با شعار های مرگ افرین یا رادیکال معترضین که در روز 13 آبان و پس از سرکوب وحشیانه صورت گرفت ،بخشی از جنبش سبز به رویارویی تمام قد با خامنه ای و سپاه پرداخته است. این در حالی است که بخش سنتگرای حاکمیت یا جناح روحانی-بازاری دیکتاتوری حاکم،برخورد های خشونت امیز با مردم را تایید نمی کند و نیز جناح اصلاح طلبان فعال در جنبش سبز نیز از طرح شعار های مرگ افرین رضایت ندارند.
هر اندازه شدت سرکوب افزایش پیدا کند نه تنها از روند رو به رشد جنبش نمی کاهد ،بلکه ان را رادیکال تر می کند.زیرا این جنبش به یک حزب و گروه و جناح وابسته نیست که به سرعت از حرکت بیفتد. بلکه ملیون ها ایرانی یا همان طبقه ی متوسط شهری از ان پشتیبانی می کنند. پس ،سرکوب ان را از بین نمی برد بلکه تیز تر و رادیکال تر می کند.سپاه با حمایت صریح خامنه ای تصمیم گرفته است تا با سرکوب و خشونت این جنبش را از نفس بیندازد. جنبش نیز با هر اقدام خشونت امیز حکومت رادیکال تر می شود. ولی ایا باید تن به چنین معادله ای داده شود؟ایا باید در مقابل عمل وحشیانه ی انان دست به طرح شعار ها یا احیانا رفتار تند و رادیکال زد؟
به باور ما چنین رویه ای نمی بایست تایید شود.طرح شعار هایی چون جمهوری ایرانی یا جانم فدای ایران یک حق و یک اقدام مدنی و خردمندانه است. اما طرح شعار هایی که مرگ این و ان را بخواهد ،ما را به سمت یک جنبش غیر عقلانی می کشاند. پیشنهاد ما به کوشندگان سیاسی و گروه های ازادی خواه و دموکرات این است که شعار هایی که به خشونت گران بهانه ی سرکوب بیشتر داده و یا جنبش را به رادیکالیزم کور می کشاند را ترویج نکرده و بلکه از گسترش ان جلوگیری نمایند.این کار موجب خواهد شد تا اولا بخش نظامی-امنیتی دیکتاتوری حاکم،در مقابل اعتراضات بخش روحانی-بازاری ان که بر این باور است که نباید مردم را سرکوب کنید، بهانه ای برای توجیه کار خود نداشته باشد و از دیگر سو اصلاح طلبان نیز از جنبش سبز فاصله نگیرند.فراموش نکنیم که در انقلاب بهمن 57 که امروز در موضع نقد ان قرار گرفته ایم نیز برخی شعار های احساسی مثل مرگ بر این دولت و ان دولت موجب شد تا پس از پیروزی دستمایه ی تند روی برخی همچون اشغال سفارت امریکا شود.اینک چرا باید اشتباه گذشته تکرار شود. چرا باید برخی دولت ها را از همین روز با جنبش خود دشمن کنیم؟مرگ بر دیکتاتور به مفهوم مرگ بر مناسبات ظالمانه ای است که بر ما حاکم کرده اند.اما مرگ بر فلان شخص و فلان دولت به چه مفهوم است؟ جز یک عمل احساسی و عکس العملی است؟جالب این است که برخی اصلاح طلب ها به جای محکوم کردن شعار مرگ بر فلان دولت،به طور مرتب شعار جمهوری ایرانی را محکوم می کنند که ناشی از عمل غیر منطقی و تناقض امیزشان است.
باید جنبش سبز روند مبارزه ی منطقی خود را پی بگیرد و از تند روی پرهیز نماید. شاید خواست اصلی تند رو های نظامی این باشد که با برخورد های خشن خود، مردم را به جاده ی تند روی انداخته و به مرور جنبش را لاغر و لاغر تر کنند تا امکان سرکوب ان فراهم گردد.تند روی موجب می شود تا توده های مردم از جنبش عقب بیفتند و این به صلاح ما نیست.
16 آذر فرصتی است تا همه ی دانشجویان و جوانان و احاد شهروندان با هم شوند و ازادی زندانی سیاسی،ازادی بیان و عقیده و پرهیز از خشونت را فریاد بزنند.باید نشان داد که جنبش همچنان صلح طلب است و مرگ را برای هیچ فرد یا دولتی نمی خواهد.البته شعار هایی که عمق استراتژیک جنبش را نشان بدهد،یک حق طبیعی است. ان چه رفتار جنبش را غیر مسالمت جو نشان می دهد،شعار ها یا رفتاری است که مقدمه ی مرگ و خشونتگرایی را تایید کند.ما در 16 آذر ماه و پس از ظهر همان روز به سوی دانشگاه تهران سنگر آزادی راهپیمایی ارام خواهیم کرد و اگر چه نیرو های رنگا رنگ حکومت با باتوم و قمه و گاز فلفلی و اشک اور،به پیشوازمان می ایند اما به ان ها خواهیم گفت که از شما متنفر نیستیم و حتا شما را دشمن نمی دانیم ،پس دست از خشونت ورزی خود بردارید.
باور ما بر این است که اگر همه ی تشکل ها و شخصیت ها بدون ترس از سرکوب و زندان اما با بیان صلح امیز از همگان دعوت کنند که در این تظاهرات ارام و مسالمت امیز شرکت کنند و خود نیز پیشاپیش مردم به حرکت در ایند زمینه های خشونت از میان خواهد رفت.ما عزیزانی داریم که زندانی شده اند. حقوقی داریم که پایمال شده است. مطالباتی داریم که بر روی زمین مانده است. اما ما امروز با هم شده ایم.ما امروز همه با هم هستیم. پس باید بتوانیم به حقوق خود دست یازیم.
شنیده ایم که گروهی از شهروندان عزیز به دلیل خشونت وحشیانه ی روز 13 آبان تحت تاثیر سخنان کسانی که سخن از انتقام جویی به میان اورده اند،حرف از تلافی در روز 16 آذر می زنند. باور ما این است که هرگونه انتقامجویی نه تنها با اهداف جنبش سبز هماهنگی ندارد و امری غیر عقلانی است بلکه در جهت خواست دیکتاتوری نظامی-مذهبی حاکم است.بهترین راه مبارزه همان شیوه ی مسالمت امیزی است که ملیون ها ایرانی را فرصت حضور در مبارزه خواهد داد.سالیانی است که نظامیان حاکم در انتظار نشسته اند تا جنبش ازادی خواهی به راه کور خشونت کشیده شود تا ان ها مشروعیت سرکوبی ان را از بخشی از افکار عمومی اخذ نمایند. اما باید با عمل و نظر مسالمت جویانه ی خود نقشه های انان را نقش بر اب کنیم.
مردم ما نیاز به قیم و دیکتاتورو سرکوبگر ندارند. مردم ما می خواهند خود در باره ی سرنوشت خود تصمیم بگیرند.این یک خواست قانونی و انسانی است که همه ی دنیا نیز از ان پشتیبانی می کند. باید همگان در روز 16 آذر به خیابان امده و به صورت مسالمت امیز این حق را فریاد بزنیم. هیچ فرد و گروه و دسته ای حق ندارد از بیم بازداشت و کتک و زندان این روز را در خانه بماند و به میدان نیاید. ما این حق را فریاد می زنیم اگر چه می دانیم دیکتاتوری حاکم از این فریاد ما به شدت عصبانی است.امروز رمز پیروزی ما در همبستگی و پایداری و نه ترسیدن و در عین حال،منطقی رفتار کردن ما است.این رمز را به خاطر بسپاریم.
اتحادیه ی دانشجویان و دانش اموختگان ایران
بیستم آبان 1388
Monday, 9 November 2009
خرید سپاه پاسداران
خریدار نیمی از سهام مخابرات در قالب یک چک، 20 درصد از قیمت را در پایان مهلت قانونی پرداخت کرد
شرکت خریدار مخابرات ایران در پایان مهلت قانونی یک میلیارد و پانصد میلیون دلار، به حساب دولت واریز کرد و با این کار، معامله مخابرات قانونی شد.
چهل و پنج روز پیش چند شرکت وابسته به سپاه پاسداران ایران به همراه ستاد اجرایی فرمان امام موسسه زیر نظر آیت الله خامنه ای رهبر ایران، سهام هشت میلیارد دلاری شرکت مخابرات را در غیاب رقیب بخش خصوصی خریداری کرد.
پرداخت نقدی چنین پول هنگفتی از کمتر خریداری ساخته است و صدور چک با این مبلغ توانایی مالی خریداران سهام شرکت مخابرات را نشان می دهد.
فروش نیمی از سهام مخابرات به نهادهای نیمه دولتی با انتقادهای گسترده ای مواجه شد و مجلس و سازمان بازرسی اعلام کردند که این معامله را بررسی خواهند کرد.
کمیسیون ویژه پیگیری و نظارت بر اصل 44 قانون اساسی مجلس اعلام کرد که از توضیح وزارت اقتصاد در باره نحوه واگذاری شرکت مخابرات ایران به چند شرکت وابسته به سپاه پاسداران قانع نشده است.
سازمان بازرسی هم تحقیقاتی در این باره انجام داد اما هیچ گزارشی در این باره منتشر نشده است.
شورای رقابت هم که به تازگی تشکیل شده و در زمینه رقابت و جلوگیری از انحصار مسئولیت دارد، تاکنون تصمیمی در این زمینه نگرفته است.
جمشید پژویان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که ریاست این شورا را بر عهد دارد به خبرگزاری مهر گفته است این شورا چهارشنبه (20آبان) جلسه ای در باره این معامله برگزار می کند.
این نشست بعد از قانونی شدن معامله انجام می شود اما آقای پژویان می گوید که "اگر تشیخص داده شود که موضوعی در حوزه مسئولیت و اختیارات شورا است، حتی در صورتی که رقابت چند سال گذشته انجام شده باشد، وارد مسئله شده و در مورد آن تصمیم گیری می کند."
به گفته آقای پژویان، شورای رقابت ابتدا باید در باره منصفانه بودن معامله تصمیم گیری کند به این معنی که "شورا تصمیم می گیرد که آیا به بحث ابطال معامله یا دخالت در شکل معامله وارد شود یا تنها به کنترل بازار خصوصی شده بپردازد."
شورای رقابت این قدرت را دارد در صورتی که تشخیص دهد معامله اشکال داشته آن را باطل کند.
سالروز
عصر روز سه شنبه نوزدهم آبانماه سالروز شهادت دکترسیدحسین فاطمی شهید راه آزادی طبق روال همه ساله برسر مزارش درابن بابویه گرد هم میآییم ونسبت به آن شهیدوالامقام ادای احترام
مینمائیم . وسیله رفت وبرگشت راس ساعت سه بعد ازظهر درمیدان هفت تیر مقابل مسجد الجواد
مهیا ست .
17/ 8 / 88 جبهه ملی ایران – کمیته تشکیلات استان تهران
Friday, 6 November 2009
شعر معروف عقاب و زاغ از دکتر خانلری
گشت غمناك دل و جان عقاب چو از و دور شد ايام شباب ديد كش دور به انجام رسيد آفتابش به لب بام رسيد بايد از هستي دل بر گيرد ره سوي كشور ديگر گيرد خواست تا چاره ي نا چار كند دارويي جويد و در كار كند صبحگاهي ز پي چاره ي كار گشت بر باد سبك سير سوار گله كاهنگ چرا داشت به دشت ناگه از وحشت پر ولوله گشت وان شبان ، بيم زده ، دل نگران شد پي بره ي نوزاد دوان كبك ، در دامن خار ي آويخت مار پيچيد و به سوراخ گريخت آهو استاد و نگه كرد و رميد دشت را خط غباري بكشيد ليك صياد سر ديگر داشت صيد را فارغ و آزاد گذاشت چاره ي مرگ ، نه كاريست حقير زنده را فارغ و آزاد گذاشت صيد هر روزه به چنگ آمد زود مگر آن روز كه صياد نبود آشيان داشت بر آن دامن دشت زاغكي زشت و بد اندام و پلشت سنگ ها ازكف طفان خورده جان ز صد گونه بلا در برده ساله ها زيسته افزون ز شمار شكم آكنده ز گند و مردار بر سر شاخ و را ديد عقاب ز آسمان سوي زمين شد به شتاب گفت كه :‹‹ اي ديده ز ما بس بيداد با تو امروز مرا كار افتاد مشكلي دارم اگر بگشايي بكنم آن چه تو مي فرما يي ›› گفت : ‹‹ ما بنده ي در گاه توييم تا كه هستيم هوا خواه تو ييم بنده آماده بود ، فرمان چيست ؟ جان به راه تو سپارم ، جان چيست ؟ دل ، چو در خدمت توشاد كنم ننگم آيد كه ز جان ياد كنم ›› اين همه گفت ولي با دل خويش گفت و گويي دگر آورد به پيش كاين ستمكار قوي پنجه ، كنون از نياز است چنين زار و زبون ليك نا گه چو غضبناك شود زو حساب من و جان پاك شود دوستي را چو نباشد بنياد حزم را بايد از دست نداد در دل خويش چو اين راي گزيد پر زد و دور ترك جاي گزيد زار و افسرده چنين گفت عقاب كه :‹‹ مرا عمر ، حبابي است بر آب راست است اين كه مرا تيز پر است ليك پرواز زمان تيز تر است من گذشتم به شتاب از در و دشت به شتاب ايام از من بگذشت گرچه ازعمر ،دل سيري نيست مرگ مي آيد و تدبيري نيست من و اين شه پر و اين شوكت و جاه عمرم از چيست بدين حد كوتاه؟ تو بدين قامت و بال ناساز به چه فن يافته اي عمر دراز ؟ پدرم نيز به تو دست نيافت تا به منزلگه جاويد شتافت ليك هنگام دم باز پسين چون تو بر شاخ شدي جايگزين از سر حسرت بامن فرمود كاين همان زاغ پليد است كه بود عمر من نيز به يغما رفته است يك گل از صد گل تو نشكفته است چيست سرمايه ي اين عمر دراز ؟ رازي اين جاست،تو بگشا اين راز›› زاغ گفت : ‹‹ ار تو در اين تدبيري عهد كن تا سخنم بپذيري عمرتان گر كه پذيرد كم و كاست رگري را چه گنه ؟ كاين ز شماست ز آسمان هيچ نياييد فرود آخر ا زاين همه پرواز چه سود ؟ پدر من كه پس ا زسيصد و اند كان اندرز بد و دانش و پند بارها گفت كه برچرخ اثير بادها راست فراوان تاثير بادها كز زبر خاك و زند تن و جان را نر سانند گزند هر چه ا ز خاك ، شوي بالاتر باد را بيش گزند ست و ضرر تا بدانجا كه بر اوج افلاك آيت مرگ بود ، پيك هلاك ما از آن ، سال بسي يافته ايم كز بلندي ،رخ برتافته ايم زاغ را ميل كند دل به نشيب عمر بسيارش ار گشته نصيب ديگر اين خاصيت مردار است عمر مردار خوران بسيار است گند و مردار بهين درمان ست چاره ي رنج تو زان آسان ست خيز و زين بيش ،ره چرخ مپوي طعمه ي خويش بر افلاك مجوي ناودان ، جايگهي سخت نكوست به از آن كنج حياط و لب جوست من كه صد نكته ي نيكو دانم راه هر بر زن و هر كو دانم خانه ، اندر پس باغي دارم وندر آن گوشه سراغي دارم خوان گسترده الواني هست خوردني هاي فراواني هست ›› **** آن چه ز آن زاغ چنين داد سراغ گندزاري بود اندر پس باغ بوي بد ، رفته ا زآن ، تا ره دور معدن پشه ، مقام زنبور نفرتش گشته بلاي دل و جان سوزش و كوري دو ديده از آن آن دو همراه رسيدند از راه زاغ بر سفره ي خود كرد نگاه گفت :‹‹ خواني كه چنين الوان ست لايق محضر اين مهمان ست مي كنم شكر كه درويش نيم خجل از ما حضر خويش نيم ›› گفت و بشنود و بخورد از آن گند تا بياموزد از او مهمان پند **** عمر در اوج فلك بر ده به سر دم زده در نفس باد سحر ابر را ديده به زير پر خويش حيوان راهمه فرمانبر خويش بارها آمده شادان ز سفر به رهش بسته فلك طاق ظفر سينه ي كبك و تذرو و تيهو تازه و گرم شده طعمه ي او اينك افتاده بر اين لاشه و گند بايد از زاغ بياموزد پند بوي گندش دل و جان تافته بود حال بيماري دق يافته بود دلش از نفرت و بيزاري ، ريش گيج شد ، بست دمي ديده ي خويش يادش آمد كه بر آن اوج سپهر هست پيروزي و زيبايي و مهر فر و آزادي و فتح و ظفرست نفس خرم باد سحرست ديده بگشود به هر سو نگريست ديد گردش اثري زين ها نيست آن چه بود از همه سو خواري بود وحشت و نفرت و بيزاري بود بال بر هم زد و بر جست ا ز جا گفت : كه ‹‹ اي يار ببخشاي مرا سال ها باش و بدين عيش بناز تو و مردار تو و عمر دراز من نيم در خور اين مهماني گند و مردار تو را ارزاني گر در اوج فلكم بايد مرد عمر در گند به سر نتوان برد ›› **** شهپر شاه هوا ، اوج گرفت زاغ را ديده بر او مانده شگفت سوي بالا شد و بالاتر شد راست با مهر فلك ، همسر شد لحظه يي چند بر اين لوح كبود نقطه يي بود و سپس هيچ نبود
Thursday, 5 November 2009
فیلم تکان دهنده ضرب و شتم “ندایی”دیگر از سوی ماموران ویژه سپاه تهران با باتوم
فیلم ضرب شتم دختر جو انان تو سط ما مو ران خون اشام خا منه ای اینها ثا بت کردن که انسان نیستن
مقاله ای جالب از اقای علی ضرابی
شاید کسانیکه عنوان بالا را می خوانند تصور کنند منظور از قوی ترین مرد جهان آقای حسین رضازاده قهرمان بزرگ وزنه برداری است که تاکنون مردی به قدرتمندی او دیده نشده درست است که رضازاده قویترین مرد تمام ادوارتاریخ وزنه برداری دنیا است ولی منظورنویسنده ازقدرتمندترین مرد جهان کسی است که حتی یک وزنه 3 کیلویی را هم شاید نتواند اززمین بلند کند.
اوشخصی است به نام اسامه بن لادن کسی است که سالها است دولت های بزرگ جهان پی دستگیری اوهستند ومیلیاردها دلارهزینه بدست آوردن زنده یا مرده اوکرده اند ولی اوهمچنان برمسند قدرت نشسته وبه ریش تمام ارتشبدها وفیلد مارشال های جهان وحتی آقای بوش وتومی بلر وبقیه رجال وجنگاوران جهان می خندد اوهرکس را بخواهد می کشد وهرکجا را که بخواهد آتش می زند ودرآن واحد آسمان خراش های عظیم را با خاک یکسان می کند وکاراو از فرمانداری دوزخ گذشته بلکه مالک الرقاب آن است.
اونه لشکری دارد نه توپ،وطیاره ای ونه ارتشبدهایی رنگارنگ را به خدمت گرفته. دولت های بزرگ وهمینطورنیروهای ناتو، اطراف محلی را که می گویند اوزندگی می کند محاصره کرده و درحال یورش به وی می باشند اما هیچ چیزی به اوکارگر نیست ولی هرروز درگوشه ویا گوشه هائی ازدنیا زخمی ازاو به پیکر ناتوان قدرت های نظامی دنیا می نشیند؟ دولت امریکا صدام حسین رئیس جمهورعراق را درچند هفته مثل موش ازسوراخ بیرون کشید ولی درمقابل اوآقای بوش هم سرش را پایین انداخته وانگشت تحیر به دندان گرفته. میلیاردها بودجه ملل مختلف بخصوص امریکا سالهاست صرف مبارزه با این آقای 63 کیلویی می شود همه مردم دنیا ازرجال سیاسی گرفته تا ارتشبدهای کبیر وبه نظرمی رسد خود آقای بن لادن هم ازاین ضعف جهانیان خنده اش می گیرد.
واقعاً اوکیست وازچه جنسی ساخته شده شاید قالیچه حضرت سلیمان به او ارث رسیده شاید هم اسفندیار روئین تن است. تلفن،موبایل اوهم قابل تعقیب نیست درصورتیکه تلفن بنده وشما را ظرف بیست دقیقه ردیابی می کنند. میگویند اوثروت زیادی دربانک ها دارد ولی هیچ قدرتی حق دست درازی به پول آقای بن لادن را ندارد مثل اینکه وجوه او در بانکها مثل آتش است هرکس بخواهد به آن نقدینه دست بزند دستش می سوزد.
اوباهیچ خبرنگاری مصاحبه نمی کند یعنی خبرنگاران نمی داننداین آقا درکجاست که با اومصاحبه کنند؟ ولی هرچندگاه تلویزیون ها گفتاری ازوی بخش می کند که خودشان هم نمی دانند این نوارازکجا آمده وچه شخصی آنرا برایشان فرستاده او در حالی که پرآوازه ترین انسان روی زمین هست بی نشان ونامرئی زندگی می کند گویا چندسال قبل مجله تایم می خواسته ایشان را به عنوان مردسال انتخاب کند ولی چند روزبه انتشارمجله پیامی به هئیت تحریه می رسد که وای به حال مجله تایم اگرچنین کاری بکند.کارگردانان مجله تایم فوراً انصراف خود را ازاین انتخاب اعلام می کنند.می گویند اوازسهام داران نفت عربستان سعودی است.آیا عربستان صعودی نمی تواند جلودرآمد اورا ازنفت قبضه کند.البته که نه؟
می گویند مادراوخانمی انسان ومردم دوست ودرامریکا زندگی می کند وهرچند وقت بن لادن با اوتماس می گیرد ولی جرئتی که تلفن اورا ردیابی کنند وجود ندارد ویا شاید برای ردیابی تلفن بن لادن امکانی وجود ندارد؟
این است بن لادن مردی که رکورد حسن صباح را مدتهاست شکسته است.
جالب اینکه مردم هرشهرودیار او را به نوعی که دلشان می خواهد می خوانند؟
امریکایی ها: بن، انگلیسی ها: بن لادن جنتل((Gentel benlan،
اعراب صعودی: الشیخ رئیس اسامه،
آلمانیها: shlavina بن لادن)بن لادن ناقلا)، اهالی دیترود امریکا: لاولی بن،
مردم عراق: اثامه الخبیث،
خراسانیها: ای یره گه بن لادنه) مشدی بن لادن هم می گویند)
ترکها: آرقاداش بن لادن لر(Arghadash Benladan Lar)
روسهاTavaresh: بن لادن، چینی ها: خان بن لادن،
وازهمه جالب تر ملاعمر که او را بُن بِن صدا می کند.
در هرحال او مردی است دارای عناوینی کمی کمترازخدا؟
و اما بیوگرافی محمد بن عوادبن بن لادن درسال1957میلادی (1336شمسی) در بادبه الملزنزدیکی های ریاض بدنیا آمد. اوهفدهمین فرزند پسر شیخ محمدبن لادن است. پدرش اهل یمن بود او مردی مدبر و با هوش بود بطوریکه ازباربری دربندر جده با نیروی خلاقه ای که داشت توانست در مدت کوتاهی بزرگترین شرکت ساختمانی و راهسازی را درعربستان برپا سازد.وی بیش از ده همسر دارد وصاحب پنجاه وچهار اولاد است و اسامه بن لادن تنها پسر یکی ازاین زنان است.مادرش اهل سوریه و دهمین همسر شیخ است اسامه بن لادن کوچکترین فرزند خاندان بن لادن است.او را شاهزاده عبداله مجاهد شیخ وحاجی و رئیس می نامند. قد او 190سانتیمتر و زنش حدود 75 کیلو واز بیماری کلیه رنج می برد وموهایش به رنگ قهوه ای است اولاغراندام وازعصا استفاده می کند. بن لادن تحصیلات ابتدایی ومتوسطه را در قصبه محل تولدش وتحصیلات دانشگاهی را در جده به اتمام رسانیده بن لادن با اغلب شاهزادگان سعودی دوستی نزدیک داشت. درباره بن لادن واعمال وکردارورفتار اوآنقدر نوشته اند که حتی اشاره به آنها هم از حوصله این یادداشت به دور است فقط مطلبی را که چند روز قبل یکی از نزدیکان وی که به دام نیروی امریکا گرفتار شده برای با پرسان گفته در اینجا بیاوریم. گویا بازپرس ازاو پرسیده بود آیا کسی تاکنون قصد کشتن بن لادن را نکرده است؟ اومی گوید چرا چندی پیش آشپز بن لادن به وسیله سم می خواست بن لادن را بکشد اما رازش برملا شد.وما فکر می کردیم بن لادن او را می کشد ولی او اینکار را نکرد بلکه مبلغی هم به او داد و گفت برو دیگر تورا نبینم؟ درباره بن لادن و شکل گیری طرز تفکر او و تأثیر دکتر الجواهری و عبداله عوام و عوامل دیگر موثر در شکل گیری افکار و اندیشه های بن لادن کتابهای زیادی نوشته شده در این مقاله گنجایشی برای آنها نیست.
علی ضرابی
نوامبر 2009
Wednesday, 4 November 2009
تظاهرات 13 ابان
دویچه وله: بنا به گزارشهای رسیده از تهران، نیروهای انتظامی با حضور در خیابانهای منتهی به سفارت سابق آمریکا در تهران، مانع از تجمع و راهپیمایی مخالفان دولت به این محل شدند. خیابانهای منتهی به سفارت روسیه نیز مسدود شده و نیروهای امنیتی زیادی در مقابل سفارت روسیه مستقر شده بودند.بنا به این گزارشها، افراد لباسشخصی و نیروهای انتظامی از باتوم، چماق و گاز اشکآور برای حمله به مردم و متفرق کردن آنها استفاده میکردند. در میدان هفت تیر تهران، حضور مهدی کروبی با استقبال مردم مواجه شد، اما دقایقی بعد بر اثر حملهی لباسشخصیها و نیروهای انتظامی، ناگزیر به ترک محل شد. طبق اطلاعات نزدیکان آقای کروبی، چند گلولهی گاز اشکآور مستقیما به سوی وی شلیک شد. دو تن از محافظان کروبی در این حادثه زخمی شدند که یکی از آنها به بیمارستان منتقل شد.جلوگیری از حضور موسویبه گزاش وبسایت خبری "کلمه"، صبح چهارشنبه دهها موتورسوار با لباس شخصی و تجهیزات کامل در مقابل درهای ورودی فرهنگستان هنر تجمع کرده و با همراهی یگان ویژه به شعار علیه موسوی پرداختند. روشن نیست این نیروها چگونه از حضور میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر مطلع شدهاند.طبق این گزارش، لباسشخصیها به داخل فرهنگستان هنر هجوم بردند، اما کمی بعد عقب نشستند. با این حال اتومبیل حامل میرحسین موسوی به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی نتوانست از فرهنگستان خارج شود.در خبر دیگر راجع به حوادث روز ۱۳ آبان در تهران، وبسایتهای خبری نزدیک به اصلاحطلبان نوشتهاند، دکتر حبیبالله پیمان، عضو شورای رهبری ملی - مذهبیها و عضو رهبری جنبش مسلمانان مبارز نیز از سوی لباسشخصیها مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. وی همراه همسرش بوده و بر اثر حملهی حامیان دولت، عینکاش شکسته و از ناحیه سر مجروح شده است.با این حال مخالفان دولت به حضور و راهپیمایی در خیایانهای مرکزی پایتخت ادامه دادند. محدوده خیابانهای مفتح، پل کریمخان، مقابل درب اصلی دانشگاه تهران و نیز خیابانهای کارگر و ولیعصر، از جمله محلهای تجمع حامیان سبزها در روز ۱۳ آبان گزارش شده است.خبرگزای دولتی ایرنا، از تجمع شماری از معترضان در مقابل دفتر این خبرگزاری، واقع در تقاطع خیابان ولیعصر با فاطمی، خبر داده است. ایرنا این افراد را "فتنهگران سبزپوش" خوانده و نوشته است، آنها شعار میدادند: "ننگ ما، صدا و سیمای ما" و "درغگو، دروغگو"، "مرگ بر دیكتاتور" و "یاحسین میر حسین"...بر اساس گزارشهای تایید نشده، در حملات نیروهای انتظامی و امنیتی به مردم، شماری زخمی و تعدادی نیز بازداشت شدهاند. اما هنوز آمار دقیقی در این باره در دست نیست.مراسم دولتی ۱۳آبانمراسم دولتی ۱۳ آبان در مقابل سفارت آمریکا در تهران با سخنرانی حداد عادل، نمایندهی تهران در مجلس شورای اسلامی، برگزار شد. به گزارش رسانههای ایران، دانشآموزانی که با اتوبوس به محل آورده شده بودند، همراه مربیان خود علیه آمریکا و اسرائیل شعار میدادند. گروههایی از مردم و كاركنان ادارات نیز در این مراسم حضور یافته بودند.حداد عادل در سخنرانیاش از سیاستهای آمریکا در کشورهای مختلف جهان انتقاد کرد. او گفت: «سخن ما با دولتمردان آمریکا این است که ما را از تحریم نترسانید، زیرا ملت ایران آماده فداکاری است و تحریمهای شما همانگونه که در ۳۰ سال گذشته ملت را از پا نیانداخت هماکنون نیز ملت ما پاسخ جنگ نرم شما را با سلاح بصیرت خواهند داد.»قطع ارتباطاتاز نخستین ساعات روز چهارشنبه، همزمان با شروع تجمعها در خیابانهای پایتخت، ارتباطات تلفنهای موبایل در برخی مناطق تهران قطع و در برخی مناطق نیز با اختلال شدیدی مواجه شد.همچنین بسیاری از وبلاگها و سایتهای حامی سبزها در اینترنت که خبرهای روز ۱۳ آبان را پوشش میدادند، برخی بطور موقت و برخی نیز بطور کامل از دسترس کاربران خارج شدند. به نوشته سایت "تابناک"، این سایتها و وبلاگها، برخی با هک و برخی دیگر با اختلال در سرویس سایت میزبان روبهرو شدهاند. در برخی از این وبلاگها و سایتها، کاربران هنگام مراجعه، با عبارت «جنبش سبز نبوی» روبرو میشوند.سرویسهای ایمیل شرکتهای یاهو (yahoo)، هات میل (hotmail) و جیمیل (Gmail) نیز در تهران و برخی شهرهای بزرگ کشور روز چهارشنبه از کار افتاد.سیستم حمل و نقل شهری نیز روز چهارشنبه تغییر کرده بود و از صبح ۱۳ آبان اعلام شد که قطارهای مترو در ایستگاههای هفت تیر، طالقانی، دروازه دولت و فردوسی، در طول راهپیمایی دولتی ۱۳ آبان بسته خواهد بود
مقاله ای جالب از پیام دانشجو
هر اندازه از روز ها و ماه های شروع جنبش سبز(ونه لزوما موج سبز که ماهیتی درون حکومتی داشت) فاصله
می گیریم،اصلاح طلب ها در سطوح گوناگون تلاش زیادتری برای به انحراف کشاندن شعار ها و راه جنبش به کار می گیرند که باید به ان توجه ی ویژه مبذول داشت.در روز چهلم ندا ،یعنی کمتر از دو ماه از عمر جنبش سبز نگذشته بود که در تظاهرات معترضین ،به صورت خود جوش شعار محوری و استراتژیک "استقلال-ازادی-جمهوری ایرانی"از زبان ان ها شنیده شد و انعکاس بسیار وسیعی در همه ی محافل سیاسی-اجتماعی داشت.
این شعار حاکی از ان است که جنبش سبز عمیقا سکولار است. برای این که برای اولین بار پس از 30 سال که از شعار اولیه ی انقلاب یعنی"استقلال-ازادی-جمهوری اسلامی "و حکومت مبتنی بر ان گذشت،مردم به محض این که فرصتی به دست اوردند،شعار جمهوری ایرانی را به جای جمهوری اسلامی گذاشتند.جالب این است که هیچ گروه یا شخصی نمی تواند ادعا کند که این شعار را در دهان مردم انداخته یا به ان ها القا کرده است. برای این که هیچ گروهی از چنین اتوریته ای برخوردار نبوده است که چنین مهمی را به سامان برساند.در دوره ی انقلاب بهمن 57 گروه هایی مثل موتلفه ی اسلامی این امکان را داشتند تا برای مردم شعار تراشی نمایند.یا حتا شخص خمینی با طرح سخنانی جهت دار می توانست برای طرح شعار های اسلامی زمینه ی لازم را فراهم کند.اما در وضعیت فعلی حتا میرحسین با شعار های مردم هماهنگ نبوده و بلکه به طور مرتب از مردم خواسته است که چه بگویند و چه نگویند.پس خودجوش بودن این شعار حاکی از خواست درونی مردم بوده و به همین دلیل از اصالت خاصی نیز برخوردار است.
هنوز تب و تاب به وجود امده ناشی از طرح شعار جمهوری ایرانی در مقابل جمهوری اسلامی پایین نیامده بود که این بار در تظاهرات روز حکومتی قدس،شعار دوم مردم مطرح شد. "نه غزه-نه لبنان-جانم فدای ایران".این شعار خود جوش نیز به حکومت اعم از حاکم مقتدر و سرکوبگر تا اصلاح طلب محکوم و حتا زندانی،و همه ی خط امامی ها و خط ولایت فقیهی ها فهماند که سیاست های اسلامی برون مرزی حکومت را نیز در مقابل خواست و منافع ملی می دانند. این در حالی بود که از کروبی تا موسوی و صانعی تا محتشمی و خاتمی،و رفسنجانی و دیگران،همگی روز قدس را روز حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم به تعبیر خودشان صهیونیستی بیان کردند.
اگر به اعلامیه های صادره از سوی این جناح پیش از تظاهرات روز قدس،دقت شود همگی بر محور بالا تاکید کردند. اما مردم در روز تظاهرات درست برخلاف نظر این اصلاح طلبان، شعار محوری خود را مطرح کرده و به جای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا،شعار مرگ بر روسیه سر دادند که خشم خامنه ای و حکومت گران را بیش از پیش بر انگیخت.
با طرح دو شعار محوری بالا که هر دو ناشی از خواست عمومی برای اولا:ترجیح یک حکومت سکولار به جای حکومت مذهبی و ثانیا:ترجیح منافع ملی به جای دشمن تراشی اسلامی،بود هجوم دیکتاتوری مذهبی علیه شعار های کسانی که تا دیروز ان ها را خس و خاشاک یا عوامل دشمن و مشتی اشوبگر می نامیدند، شروع شد.این کار به این جهت صورت گرفت که بین مردم با اصلاح طلب ها فاصله بیندازند یا حد اقل این که مردم را مجبور کنند تا از خواسته های اصلی خود دست برداشته و ان ها را در حد و اندازه ی مخالفت با دولت احمدی فرو بکاهند.پیش بینی می شد که اصلاح طلبان نیز از این رویکرد استقبال کنند و به بهانه ی پایین اوردن هزینه ی شعار ها از مردم بخواهند که به جمهوری اسلامی و نیز دولت سبز ملی-لابد دولت مهندس موسوی-قانع باشند.
در واقع جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی خواه،در مقابل جناح سکولار جمهوری ایرانی خواه،به رقابتی پنهان و نا عادلانه برخاسته تا شعار های مردم را تنزل بدهد و برای تحقق این خواسته ی خودش از تیزی سرنیزه جناح حاکم حکومت اسلامی خواه، به ضرر سکولار ها استفاده می کند. ما مخالف این نیستیم که اصلاح طلبان جمهوری اسلامی خواه، نیز شعار هایی چون دولت سبز ملی که تفسیر ان دولت ،اسلامی-ملی یا دولت مذهبی-ملی است را سر بدهند. این حق انان است که شعار های خود را داشته باشند. اما ان ها نیز باید دست از تخریب شعار سکولار ها که شعار غالب مردم نیز هست بردارند. در واقع باید یک توافق اعلام نشده در بین گرو ه های گوناگون شرکت کننده در تظاهرات وجود داشته باشد که امکان طرح شعار های محوری خود را داشته باشند. اقای مهندس موسوی با وجود این که در صورت ظاهر چنین تبلیغ می کند که از شخصیت پرستی و بت سازی تنفر دارد اما عملا به دنبال این است که جنبش در حد و اندازه ی یک جنبش پوپولیستی باقی بماند که فقط یک نفر راشناخته و حرف های او را تکرار کند. کاری که خمینی به بهانه ی وحدت کلمه انجام داد و چنان بلایی را بر سر انقلاب اورد. موسوی اگاهانه از شرکت دادن احزاب و شخصیت های دگر اندیش و راه انداختن گفتمانی مدرن و پلورالیستیک حزبی ،و چند گونگی یا رنگین کمان در جنبش جلوگیری می کند و به شدت نگران این است که مبادا مردم به دنبال دموکراسی یا اعلامیه ی جهانی حقوق بشر باشند. او از شفاف شدن اهداف جنبش به شدت جلوگیری می کند تا هر گاه بخواهد بتواند ان را مهار کند.مشی عملی او و اعلامیه های گوناگونش در 5 ماه گذشته موید این ادعا است.
اینک در استانه ی تظاهرات بزرگ 13 ابان هستیم. مطابق اعلامیه های کسانی چون موسوی و سایر گرو های اصلاح طلب که مدعی رهبری جنش سبز هستند،نه تنها اشغال سفارت امریکا تقبیح نمی شود،بلکه تلاش می شود از دانشجویان خط امام قهرمانانی ساخته شود و کار ان ها نیز به عنوان انقلاب دوم مورد تجلیل قرار بگیرد.در واقع موسوی و دستیارانش تلاش می کنند بار دیگر عمل ضد ملی اشغال سفارت خانه ی کشور دیگری را موجه جلوه دهند و به مرور ابروی ریخته شده ی دانشجویان موسوم به خط امام را بازسازی نمایند.در صورتی که خواست عمومی جنبش این است که در روز 13 ابان به دولت و ملت امریکا پیام صلح و دوستی داده شود که نوعی پوزش خواهی از به اسارت گرفتن کارمندان سفارت برای 444 روز است.
این ها تناقض های بسیار اشکار بین خواست عمومی از یک سو و نظرات اصلاح طلبان مدعی رهبری جنبش سبز از دیگر سو است. باید به نحوی در باره ی این تناقض ها اندیشید. نمی شود تا پایان همین گونه پیش رفت.برای این که روزی چنین تناقض های حل نشده ای مشکل ساز خواهد شد. پیشنهاد ما این است که هیچ گروهی شعار های محوری دیگران را تخریب و نفی نکند.به نظرات دیگران احترام بگذاریم و بپذیریم که این جنبش برای بازتولید شکل دیگری از جمهوری اسلامی نیست.ان هایی که خواهان شعار جمهوری ایرانی هستند به اندازه ی ان هایی که شعار دولت سبز ملی را طراحی کرده اند حق داشته باشند.
در باره ی رهبری جنبش نیز نظرات مهمی هست که پس از برگزاری تظاهرات 13 ابان مطرح خواهیم کرد.ما از ان دسته ای نیستیم که این حرف را باور کنیم که برای پیروزی بر دولت احمدی و پایین اوردن هزینه ی جنبش می بایست هزینه ی سنگین را مردم بدهند اما خواسته های خود را سانسور کنند. برای این که هدف ما دولت احمدی نیست. بلکه هدف ما برچیده شدن این مناسبات ظالمانه و جایگزینی ساختاری است که ازادی،دموکراسی و حقوق بشر بر تارک ان بدرخشد.برای این هدف بزرگ سال ها است که هزینه داده ایم و باز هم خواهیم داد. اما زیر بار جمهوری اسلامی جدید نخواهیم رفت.البته برای اصلاح طلبان نیز این حق را قایل هستیم که به دنبال جمهوری اسلامی خود که همان جمهوری اسلامی دهه ی شصت و دوران خمینی است باشند. ما بر خود می دانیم که حقایق را برای نسل جوان بازگو کنیم و اجازه ندهیم بار دیگر خمینی در لباس جدید بر ملت ایران حاکم شود.اگر در روز ها و حتا چند ماه شروع جنبش،برای مصلحت بزرگ تر خودسانسوری و نگفتن برخی واقعیت ها ضروری به نظر می رسید در دوره ی کنونی اما که جنبش به مرور به بار می نشیند ما به خود حق می دهیم و بلکه وظیفه ی خود می دانیم که حد اقل به اندازه ی وزن سیاسی و اعتبار اجتماعی،در باره ی رهبری و اهداف جنبش نظرات خود را طرح کرده و متناسب با تامین ان در باره ی نقش خود در جنبش اینده و نتایج پیش رو برنامه ریزی کنیم. هنوز بخش های مهمی از جنبش های اجتماعی،احزاب و سازمان ها و نیز طبقات اجتماعی در این جنبش، نقش اصولی پیدا نکرده اند.یکی از دلایل اصلی ان به همین مسائلی مرجوع است که در این سر مقاله،صرفا به عناوین ان اشاره کردیم.
بنابراین، ضمن دعوت به شرکت گسترده ی آزادی خواهان برای شرکت در تظاهرات بزرگ 13 ابان که از ان به تظاهرات ملی "دعوت به صلح و دوستی با جهان و مخالفت با دیکتاتوری و استبداد" یاد کرده اند،بیان نظرات خود در باره ی رهبری جنبش و نحوه ی تداوم ان را به پس از این روز موکول می نماییم
بیانیه جبهه ملی ایران- تهران گروگانگیری در سفارت امریکا
جای تردید نیست که در راه پر پیچ و خم سیاست همواری و ناهمواری فراوانست و در هر مرحله با دوراندیشی و درایت و رعایت ملاحظه باید گام برداشت . اتخاذ سیاستی که با خردورزی سازگار نباشد ، غیر از زیان ، آن هم زیان های جبران ناپذیر چیز دیگری ببار نخواهد آورد .
جمهوری اسلامی در سیزدهم آبانماه 1358 مرتکب اشتباهی در ارزیابی سیاست شد و اقدام به گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا نمود و مجوز این کار غیرعادی و نامتعارف را جاسوس بودن آنان و سفارتخانه آمریکا را جاسوسخانه نامید .
این اقدام ناروا که با هیچ یک از موازین و مقررات دیپلماتیک سازگاری نداشت برای جهانیان شگفت انگیز و نفرت آمیز می نمود زیرا اولااین توهینی بزرگ تلقی می شد نسبت به همه کسانی که در سفارتخانه های کشورهای جهان مقامات سیاسی را تصدی میکردند و با این ترتیب کارمندان سفارتخانه های ما هم مشمول این توهین می شدند .
ثانیا تجاوز به سفارتخانه یک کشور که به منزله خاک آن کشور است اعلان جنگ تلقی می شود و پی آمدهای ناگوار دارد . آشکار است که این کار ممنوع و نامتعارف که از سوی جوانان احساساتی و خونین دل از بابت سیاست آمریکا صورت گرفت شاید با ادامه دو سه روز ، تنبیهی برای آمریکا و تسکینی برای جوانان به ظهور میرسانید و این رویداد بدون هیاهوی بسیار پایان می گرفت . متاسفانه کار جمهوری اسلامی در مدتی دراز ( 444 روز ) با نپذیرفتن هیچ گونه میانجی گری که از طرف کشورها و شخصیت های نامی زمان انجام گرفت کار را به مخاصمت و قطع رابطه سیاسی بین دو کشور کشانید و پی آمدهای ناگواری را به دنبال آورد که به هیچ روی با هوشمندی سیاسی و منطق اجتماعی هماهنگ نبود و جز ضررهای بی شمار همراه نداشت .
زیانهای ناشی از دشمنی ایران و آمریکا از جهات گوناگون درخور یادآوریست :
الف – از لحاظ معنوی
1- موضوع گروگان گیری از نظر معنوی باعث فروریزی حیثیت سیاسی ایران در جهان گردید و به عنوان عملی دور از تمدن و واقعیات زندگی امروز و در حد کشورهای تازه به استقلال رسیده تلقی شد و ملت ایران را به سهل انگاری و بی اطلاعی از اوضاع زمان معرفی نمود .
2- تبلیغات آمریکا علیه ایران از راه تهیه فیلم های توهین آمیز و نمایشنامه ها و داستانهای مسخره آمیز و کاریکاتورهای مستهجن که هدفی جز بی آبرو کردن ایرانیان نداشت در مسیر این دشمنی بود و پاره ای از اهانت ها درباره اسلام را نیز باید به آنها افزود .
3- تمایل آمریکا به درگیری و جنگ بین ایران و عراق و یاری کردن آن سرزمین که غیر از ضایعات انسانی و از بین رفتن صدها هزار مجروح و معلول میدان های جنگ ، موجب بیماریهای عصبی و روانی زاییده از بمبارانهای شیمیایی و موشک اندازی های گاه و بیگاه عراق در شهروندان ایران گردید و عوارض منفی آن سالها به درازا خواهد کشید .
4- ادامه این چالشگری موجب روی آوردن جمع کثیری ازمغزهای متفکرو تحصیل کرده های ناراضی وزندانیان رهائی یافته به آمریکا وپناه یافتن آنان درآن سرزمین گردید واز این بابت زیانهای بزرگ معنوی پدیدآورد.
ب- ازلحاظ اقتصادی
از لحاظ جنبه ی اقتصادی زیانهای ناشی از گروگان گیری غیرقابل احتساب است و سالها تحقیق باید کرد تا بتوان به ارزیابی ضررهای آن دست یافت . از آن جمله است
1- بلوکه شدن مبلغ 24 میلیارد دلار در حساب بانکی ایران در آمریکا که پس از قطع رابطه ی سیاسی بین دو کشور انجام گرفت و هر فرد یا شرکتی که ادعای مالی علیه ایران دلشت با موافقت آمریکا به تقدیم دادخواست به دیوان لاهه پرداخت و مبلغ مهمی از آن را نصیب خود کرد چنانکه حکم خوان یغما را پیدا نمود و مبلغ پنج شش میلیارد باقی مانده را هم آمریکا هنوز در بانکهای خود نگهداشته و به ایران پس نمی دهد .
2- وقوع جنگ بین ایران وعراق هرچند عوامل متعدد داشت اما تمایل آمریکا به کمک رسانی به عراق را در این حادثه نادیده نمیتوان انگاشت و پی آمدهای این جنگ افزون بر ضایعات بسیار جانی که بالغ بر نزدیک یک میلیون و پانصد هزار تن میباشد بیش از هزار میلیارد دلار خسارت مالی به بار آورده است که جبرانش به هیچ وجه در حیطه ی امکان نمی باشد .
3- اصرار به دامن زدن به دشمنی با آمریکا موجب آن شده است که دولت ایران درصدد پیدا کردن هواداران و یاوران سیاسی برای خود در جهان باشد وبرای توفیق در این راه اقدام به مددرسانی مالی نسبت به حزب الله لبنان و سوریه و بسیاری از کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و حماس در فلسطین نماید و با کشورهایی که اختلافاتی با آمریکا دارند ایجاد ارتباط دوستانه کرده ، به تغذیه ی مالی آنها بپردازد .
4- دولت ناچار است سالانه مبالغ کلانی صرف مداوا و پرستاری مجروحان جنگ و تغذیه عده زیادی جانباز و معلول نماید و برای بازماندگان شهیدان ، بنیاد شهید تاسیس کند که اینها همه از تبعات جنگی است که جمهوری اسلامی آن را تحمیلی می داند .
5- خصومت با آمریکا موجب قطع روابط تجاری و عدم صدور صادرات ایران به آن کشور شده و نیز باعث تحریم بسیاری از کالاهای مورد نیاز ایران از سوی آمریکا گردیده و ناگزیر خریداری آنها از دست دوم و سوم مبالغ هنگفتی را از چنگ ایران بدر برده و می برد .
6- وجود این چالشگری انگیزه ی آن شد که جمهوری اسلامی نسبت به روسیه که سالهاست روابط چندان خوبی با آمریکا ندارد گرایشی فراتر از ارتباط سیاسی دوستانه پیدا کرد و روسیه از نرمخویی و دلبستگی و حریم دادن جمهوری اسلامی سوء استفاده کرده از آبهای دریای مازندران آنچه از سهم خود باید به کشورهای جدا شده از اتحاد شوروی بدهد از آبهای متعلق به ایران داد و به نیمی از دریا که بر طبق عهدنامه های 1921 و 1940 به ایران تعلق داشت دست تصرف انداخت . در نتیجه ی همین تیرگی روابط بود که خط لوله نفت کشورهای آسیای مرکزی که قرار بود از راه ایران به کشورهای دیگر جهان نفت برساند ، از مسیر دیگر کشیده شد و مبالغ کلانی که بایستی به کیسه ایران فرو می ریخت بهره ی دیگران گردید .
جبهه ملی ایران با وجود اعتراض شدیدی که به مناسبت مباشرت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 نسبت به آن کشورداشت در آبانماه 1358 با گروگان گیری مخالفت کرد و در بیانیه ها و روزنامه پیام جبهه ملی این مخالفت را با دلایل استوار و پیش بینی مضرات آن منعکس ساخت . هم اکنون جبهه ملی ایران معتقد است که کشور ما برای پیش گیری از ادامه ی ضررهای ناشی از گروگان گیری و خصومت باب روابط دوستانه و تعامل را با آمریکا بگشاید و در آینده از گزند دشمنی ها و چالش ها و موذیگری های او بپرهیزد .
داشتن ارتباط دوستانه ی متقابل با همه ی کشورهای جهان بدون تن دادن به هیچ گونه تحمیل و باج خواهی ، راه درست برای حفظ استقلال و تمامیت کشور و تامین منافع ملی است .
تهران – دوازدهم آبانماه 1388
جبهه ملی ایران
Tuesday, 3 November 2009
بیانیه بسیار مهم 5 سازمان سیاسی
فرصتی برای تبدیل و تغییر تعارض موجود به تفاهم سازنده
ملت ایران از یکصد سال پیش تا کنون برای دستیابی به آزادی همواره در مبارزه و تلاش پیگیر علیه استبداد داخلی و استیلای خارجی بوده است. فرآیندی که ترجمان خارجی آن در انقلاب مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 1357، پدیدار گردید، بی شک به عنوان نقاط عطف در تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران بشمار رفته است. با آنکه رویدادهای یاد شده هر بار به دلایلی با نافرجامی های غیرمنتظره روبرو شدند، ولی همواره الهام بخش نسل های آینده برای پیگیری تلاش ملی در راستای تحقق آزادی های بنیادین در پرتو ارزشهای بشری و ملی بوده است. بویژه امروزه که حقوق بشر و آزادیهای بنیادین بعنوان ارزشهای جهانشمول مندرج در منشور ملل متحد و اسناد الحاقی آن بر تمامی عرصه های تعاملات جوامع بشری، اعم از داخلی و بین المللی، سایه افکنده و دولتها نسبت به رعایت و اجرای آنها، از جمله آزادی های عقیده، بیان، انتخابات، حزبهای سیاسی، گردهمایی ها و رسانه ها متعهد شده اند. آنها که این قانونهای و تعهدات بین المللی و حقوق بشری را نقض می کنند، نه تنها در برابر ملت خود مسئول هستند، بلکه به سبب نقض تعهدات بین المللی در برابر نهادهای بین المللی مربوط نیز باید پاسخگو باشند.
بدیهی است مردم ایران از اثرات و پیامدهای آزادیهای بنیادین و جهان شمول مذکور غافل نبوده و سرسختانه خواستار رعایت و اجرای درست آنها از سوی دولت های وقت بوده اند و در برابر عدم رعایت و نادیده انگاشتن تکالیف مزبور و نقض فاحش آنها که همواره سرزنش ها و محکومیت های پی در پی نهادهای بین المللی مربوطه را در پی داشته است، با هر روش متناسب با شرایط روز، اعتراض و ناخرسندی خود را در این باره ابراز کرده اند. بویژه در شرایط کنونی، جامعه ایران به دلیل سوء مدیریت حکومت وقت و ناتوانی در اداره کشور با نارسایی ها و نابسامانی های زیادی در عرصه های گوناگون امور داخلی و خارجی و از دست رفتن فرصت های پیش آمده، روبرو بوده است. تغییر وضع کنونی از سوی آگاهان و نیک اندیشان جامعه برای برون رفت از شرایط ناهنجار روز امری ضروری تشخیص داده شد و فعالان سیاسی و اجتماعی بر آن شدند تا از راه مشارکت در انتخاباتی آزاد و سالم به این مقصود دست یابند. با وجود اینکه اکثریت مردم ایران بطور اصولی نسبت به رویه و برخورد گزینشی شورای نگهبان بدگمان بوده اند و به تامین آزادی و سلامت انتخابات بشدت تردید داشته اند، با تمام شک و شبهه ها بر آن شدند تا با حضور گسترده خود در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به این ضرورت و نیاز سیاسی-اجتماعی کشور و تغییر اساسی وضع موجود پاسخ دهند. به همین جهت، پیام تغییر در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر بازتاب گسترده و استقبال همگانی را در پی داشت و شواهد و نشانه های وقت همه حاکی از دستیابی به این خواست سیاسی- اجتماعی بود. افزون بر آن، خرد و مصلحت سیاسی مندرج در ضرورت تغییر، نوید دهنده دستیابی به این انتظار بود. ولی رویدادهای پسین نشان داد که در ساختار نظام استبدادی موجود، انتظار تساهل و سازگاری با فرایند انتخابات آزاد پنداری نادرست و ساده اندیشانه است. بهمین جهت، بر خلاف انتظار همگانی، اعلام شتابزده و بی سابقه نتیجه انتخابات به یکباره جامعه را با شگفت زدگی تمام نسبت به فرآیند انتخابات از پیش تعیین شده مواجه ساخت. در برابر این رویداد غیرمنتظره، مردم برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود، در تمام راهپیمای های معترضانه مسالمت آمیز، قانونمند و آرام نسبت به خلافکاریهای انجام شده برآمدند که با واکنش خشونت آمیز عوامل حکومت و پیامدهای قانون ستیز آن، چون بازداشتهای خودسرانه، ضرب و شتم، بازداشت، شکنجه، کشتار و سرانجام برگزاری محاکمات نمایشی روبرو شدند، روندی که کمابیش تا کنون ادامه داشته است.
بدیهی است وقتی جو خشونت همراه با محدودیت های سیاسی و اجتماعی بر جامعه حاکم شود و همه راههای مسالمت آمیز، قانونمند و مدنی برای رسیدگی به حقوق پایمال شده مسدود گردد، مردم به ناچار بر آن می شوند تا با حضور و شرکت مسالمت آمیز در یاد روزها، آیین ها و مراسم ملی، مذهبی و سیاسی، خواسته های خود را از حکومت در پرتو شرایط و مقتضییات روز پیگیری نمایند. چنانکه تا کنون بهمین ترتیب عمل نموده اند.
اینک که مراسم سیزده آبان در پیش است، امضا کنندگان زیر، همراه و همگام با اکثریت مردم ایران، برای بازیابی حقوق پایمال شده و برقراری نظام مردم سالار مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای بنیادین و حکومت قانون، حضور و مشارکت خود را در برگزاری مراسم مسالمت آمیز و آرام روز سیزدهم آبان اعلام داشته و انتظار دارند هشدارهای مسالمت آمیز و پی در پی مردم، نفی کنندگان راه آزادی و پیروان روشهای خشونت وستیزگری را به راه مردم و ملت باز گرداند و با ارزشهای انسانی جهان شمول که فرایند سده ها تلاش و کوشش جوامع بشری بوده همسو سازد. ما امیدواریم که خودکامگی داخلی و دشمنی ورزی خارجی به بوته تاریخ سپرده شود و با قصد و نیت آشتی جویانه و سازنده بر آن شویم تا تمام نارسایی ها و نابسامانی های داخلی را پایان داده و با اتخاذ سیاست خارجی مدبرانه و تنش زدا، در مقام حل مسالمت آمیز دشواری های موجود برآییم تا بدین ترتیب اقدامات بازدارنده ای که تا کنون مانع تحقق منافع اساسی کشور و استفاده از فرصت های پیش آمده گردیده است پایان یابند.
با رفع تحریم ها، بویژه تحریم های گوناگون بین المللی، امکان سرمایه گذاری داخلی و خارجی در عرصه های مورد نیاز به ویژه در زمینه انرژی فراهم و، در نتیجه، باج دهی به این و آن قدرت برای شکستن تحریم های مورد بحث پایان خواهد یافت. سرانجام، ایران باید با اتخاذ راهبردهای درست و گفتگوهای سازنده، جایگاه شایسته خود را در نظام بین المللی بدست آورد و در تصمیم گیریهای جهانی حضور و مشارکت موثر داشته باشد. به دیگر سخن، با در نظر گرفتن فرآیندهای زیانبار رویداد سیزده آبان در عرصه های حقوقی، اقتصادی، سیاسی و مالی کشور، اینک بر آن شویم از یادروز این رویداد بعنوان نقطه عطفی در جهت بازنگری و خودسازی مردم سالارانه در کشور و تنش زدایی و برقراری تعاملات سازنده و چند جانبه در روابط خارجی بهره برداری شود، و در این رابطه رویارویی و دشمن سازی سی ساله جای خود را به تفاهم و همکاریهای سازنده و بالنده، با توجه به منافع دو طرف، دهد.
دوازده آبان 1388
جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی مذهبی، همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر
Sunday, 1 November 2009
فراخوان
دعوت كرده اند تا در روز 13 آبان پس از همراهي با عموم مردم در راهپيمايي سراسري در خيابان ها، با شركت در تجمعات اعتراضي داخل دانشگاه ها به استبداد و استكبار زمانه يادآوري كنند كه دانشجوي ايراني
هميشه و در هم حال با استبداد و استكبار مقابله خواهد كرد.
در اين فراخوان از دانشجويان دانشگاه سرار كشور دعوت شده است كه نسبت به دولت كودتايي احمدي نژاد و
دولت روسيه به عنوان نماد استبداد و استكبار زمانه اعتراض كنند.
متن اين فراخوان رزا در ادامه ميخوانيد
فراخون سبزهاي دانشگاه هاي سراسر كشور براي تجمع 13 آبان در صحن دانشگاه ها
بدون شك روز 13 آبان در تاريخ معاصر ايران نماد مبارزه نسل جوان دانشجو و دانش آموز با استبداد و استكبار است.
اگر اعتراض جوانان سال هاي 57 و 58 به مستبد داخلي و خارجي آن دوران از جنس زمان خويش و انقلابي بود ، اعتراض و مبارزه جوانان نسل ما با مستبدان و مستكبران زمانه مدني ، مسالمت آميز و به دور از خشم انقلابي است.
اگر در 13 سال 57 رژيم سلطنتي و شاه دوران نماد استبداد بود ، در 13 آبان 88 دولت كودتا و استبداد ديني نماد ظلم و جور حاكمان زورگو است.
اگر تاريخ آمريكايي ها را مسئول كودتا 28 مرداد سال 32و سرنگوني دولت قانوني دكتر مصدق ميداند ، اينبار ايرانيان و جهانيان دولت روسيه را همدست در كودتا 22 خرداد سال 88 ميداند و اين دولت را شريك در جنايات كودتاچيان به شمار مي اورد.
اگر در 13 آبان 58 سفارتخانه امريكا به خاطر سياست هاي مداخله جويانه و حمايت دولت ايالات متحده از محمدرضا پهلوي مستبد منفور نزد ملت ايران ، مغضوب جوانان انقلابي شد ، در 13 آبان 88 جوانان دموكراسي خواه ايراني نسبت به حمايت هاي دولت روسيه از دولت كودتايي احمدي نژاد كه با تقلب ، كشتار مردم و جنايت سركار آمده ، معترضند.
دانشجو و دانش آموز جوان ايراني در 13 آبان 88 همانقدر با شور هيجان به استبداد و استكبار معترض است كه جوان ايراني سال هاي 57 و 58 . اما نگاه نسل جوان دهه 80 ايران مانند جوانان سال هاي انقلاب ، انقلابي نيست. بلكه دموكراسي خواه ، مسالمت جو و مخالف خشونت است.
از اين رو ما ، جمعي از سبز هاي دانشگاه هاي سراسر كشور ، از همه دانشجويان آزادي خواه و عدالت طلب ايراني دعوت ميكنيم كه ضمن همراهي با جنبش سبز در راهپيمايي خياباني روز 13 آبان ، با برگزاري و شركت در تجمعات اعتراضي داخل دانشگاه هاي سراسر كشور در اين روز و در ساعات قبل و يا بعد از راهپيمايي خياباني، اعتراض خود را به دولت غيرقانوني و كودتايي احمدي نژاد و كشتار و به اسارت گرفتن فرزندان ملت و حمايت هاي برخي حكومت هاي خارجي ، خصوصا دولت روسيه از دولت كودتا اعلام نمايند.
با اميد به پيروزي كه بسيار نزديك است ، از همه دانشجويان سراسر كشور دعوت ميكنيم با سبز كردن صحن د انشگاه هايمان و شركت در تجمعات روز 13 آبان در صحن دانشگاه هاي سراسر كشور ، از جنبش سبز و رهبران اين جنبش آقايان موسوي و كروبي حمايت كنند.
كه داند كه فردا چه خواهد رسيد ز گيتي كه خواهد شدن ناپديد
كه را تاج اقبال بر سر نهد كه را رخت از خانه بر در نهد